responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : برگى ديگر از فعاليت‌هاى احزاب جهادى نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف    جلد : 1  صفحه : 325

را نمى‌خواهند كه شوروى‌ها در كشورشان بيايند و دين آنان را از بين ببرند، گفتم: مردم‌ما از كشورهاى آسياى ميانه تجربه خوبى دارند و آنان نمى‌خواهند اين تجربه در افغانستان تكرار شود. لذا در اين مورد چيزى به‌من نگو! لطفاً، جواب مرا بگو! من از دست دزدهاى شما شكايت دارم!. او خيلى خجالت كشيد، رو به‌طرف من كرد و گفت: خيلى خوب، حالا كه شما اين چنين مى‌گوييد، من دستور مى‌دهم تا جلو دزدها گرفته شود. اين حرف را گفت و هيچ‌كارى هم نكرد.

واقعيت همين بود كه من به آن آقا گفتم، مردم مسلمان‌ما براى جهاد با شوروى اراده كرده بود و همان موقعى‌كه من اين حرف‌ها را مى‌گفتم، اراده مردم براى جنگيدن با روس‌ها بسيار محكم و قوى بود. به هرصورت، موضوع جهاد كردن و جنگيدن با متجاوزين يك‌طرف قضيه است؛ ولى ريزه‌كارى‌هاى دوران جهاد، طرف ديگرى قضيه است، چه ريزه‌كارى‌هايى در جهاد صورت گرفت و چه ظرافت‌هايى دراين دوران انجام شد، خدا بهتر مى‌داند.

مادر نمونه‌

براى‌من حكايت كردند كه در قندهار يك" خانمى" در حالت مرگ قرار گرفته بود. در آن‌جا يك قريه به‌نام (چهارمردان) است، كوه بسيار صاف و بدون خم و پيچ در آن‌جا وجود دارد، مردم از بالاى كوه (لخشك) مى‌زدند و با سرعت پايين مى‌آمدند، مردم عوام را عقيده براين بود كه در آن‌كوه، جاى پاى حضرت على (ع) است؛ در حالى‌كه چيزى جز خرافات نبود. حركت اسلامى در آن‌جا عليه روس‌ها جبهه داشت. پسر اين خانم از مجاهدين بود و در همان جبهه فعاليت مى‌كرد، به خانم مريض پيشنهاد مى‌كنند كه پسرت را از جبهه مى‌خواهيم تا در لحظات آخر عمر او را ملاقات كنيد، اين شير زن، در پاسخ مى‌گويد: نخير! پسرم را از جبهه نخواهيد، غيبت او در جبهه به صلاح نيست، فقط پيام مرا به‌

نام کتاب : برگى ديگر از فعاليت‌هاى احزاب جهادى نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف    جلد : 1  صفحه : 325
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست