responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 96

تا به‌بينيم كه حق بجانب كيست حضرت برخواست و با او بموضعى بنشست و مناظره آغاز كردند و عامر ازيد را نيز گفته بود كه چون با او خصومت و نزاع كنم او از من بلند شود تو از پس من در آى و تيغى بكش و او را بكش پس بر آن اتفاق كردند چون ميان عامر و رسول مناظره و خصومت اشتداد يافت از يد بر خواست تا پس پشت رسول رفت كه تيغ فرود آورد چون شبيرى از تيغ از غلاف بيرون كشيد حضرت دريافته گفت‌

اللهم اكفينهما بما شئت‌

بار خدايا شر اينها را از من كفايت كن بر وجهى كه خواهى حقتعالى صاعقه را بفرستاد و ازيد را بسوخت و عامر بگريخت و گفت اى محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم خداى خود را بخواندى تا ازيد را بكشت بلات و عزى قسم كه من اينشهر را بر تو پر از لشگر كنم رسول گفت خداى من آن را كفايت كند پس عامر بسراى زن سلوليه فرود آمد و بام داد برخواست و سلاح در پوشيد از مدينه بيرون آمد و در صحرا مى‌تاخت و ميگفت بلات و عزى كه اگر محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم با من بصحرا بيرون آيد او را صاحبش را يعنى ملك الموت را بنيزه بر دوزم حقتعالى فرشته را فرستاد تا يك پر بر وى زد و او را بينداخت در حال غده بزرگ از زانوى وى بيرون آمد پس بخانه زن سلوليه رفت و گفت غدة كغدة البعير و الموت فى بيت سلوليه پس بر اسب سوار شد تا بقبيله خود رود در راه بر پشت اسب بمرد و بجهنم رفت حقتعالى دعاى رسول را در باره او اجابة كرد و آيه‌ سَواءٌ مِنْكُمْ‌ الى قوله‌ وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ‌ در اين قصه نزول فرمود بعد از آن گفت كه‌ إِنَّ اللَّهَ‌ بدرستى كه خداى‌ لا يُغَيِّرُ تغيير نكند ما بِقَوْمٍ‌ آنچه بآن كرده باشد از عافيت و نعمة حَتَّى يُغَيِّرُوا ما تا وقتى كه آن گروه تغيير دهند ما بِأَنْفُسِهِمْ‌ آنچه در نفسهاى ايشانست يعنى بدل كنند احوال جميله را باخلاق دنيه سلمى گفته كه تغيير دهند زبان را از ذكر او و متغير گردانند دلها را از ياد او و ما دام كه دل و زبان با او راست دارند و غفلة نورزند آثار فيض بديشان رسد در خبر است كه چون تحريم خمر مؤكد شد رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در كوچه از كوچهاى مدينه ميگذشت جوانى انصارى مى‌آمد قرابه شراب در سر داشت چون رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را بديد متغير شد و بترسيد و راه گريز نيافت كه فرار كند در دل نيت را با خداى خالص گردانيد و گفت بار خدايا اگر يك بار ديگر پرده بر روى كار من بكشى ديگر بر سر اينمعصيت نروم پس ترسان و لرزان مى‌آمد تا رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم باو رسيد سلام كرد رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود كه اى فلان چيست اينكه در سر دارى جوان از ترس گفت يا رسول اللَّه اين پاره سر كه است فرمود بيار تا بچشم وى با خوف تمام و دست لرزان قرابه را از سر برگرفت و پاره از آن بر دست رسول ريخت راوى گويد كه آن سركه صافى پاكيزه شده بود رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم از آن بچشيد و ياران نيز بچشيدند آن مرد متعجب فرو ماند گفت يا رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بآن خدا كه تو را بحق بخلق فرستاد كه‌

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 96
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست