responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 81

كردند بلكه از من سؤال كن كه خدا با تو چه كرد يعقوب فرمود كه‌

ما اصنع اللَّه بك‌

يوسف فرمود كه‌ وَ قَدْ أَحْسَنَ بِي‌ نيكويى كرده بمن آفريدگار من‌ إِذْ أَخْرَجَنِي‌ چون بيرون آورد مرا مِنَ السِّجْنِ‌ از زندان ذكر جاه نكرد تا برادران منفعل نشوند وَ جاءَ بِكُمْ‌ و آورد شما را مِنَ الْبَدْوِ از باديه و آن موضعى بود از زمين فلسطين در ولايت شام كه يعقوب آنجا نشستى و آن قريب بكنعان بود و يوسف بجهة شكر نعمت فرمود كه حقتعالى مرا از زندان بتخت پادشاهى رسانيد و شما را از باديه نزديك من آورد تا با يكديگر نشستيم‌ مِنْ بَعْدِ أَنْ‌ از پس آنكه‌ نَزَغَ الشَّيْطانُ‌ افساد كرد شيطان و مخالفت افكند بَيْنِي‌ ميان من‌ وَ بَيْنَ إِخْوَتِي‌ و ميان برادران من‌ إِنَّ رَبِّي‌ بدرستى كه آفريدگار من‌ لَطِيفٌ‌ لطيف التدبير است و بر وجه دقت رساننده نيكويى‌ لِما يَشاءُ راى هر كه ميخواهد چه هيچ امر صعبى نيست مگر كه مشيت او در آن نافذ است‌ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ‌ بدرستى كه او است دانا بوجوه تدبيرات‌ الْحَكِيمُ‌ حكم كار در تعيين مواقع تقديرات مرويست كه يوسف يعقوب را در خزاين خود ميگردانيد و اسباب و اموال پادشاهى خود بر او عرض ميكرد چون گذار او بر دفتر خانه افتاد كاغذى بسيار در آنجا بود گفت اى يوسف چه چيز تو را غافل ساخت كه در اينمدت پارچه كاغذى بمن نفرستادى با آنكه ميان من و تو هشت منزل بود گفت امرنى جبرئيل جبرئيل مرا امر كرده بود كه بتو كتابتى نفرستم گفت وجه اين را از او سؤال نميكنى گفت كه تو باو گستاخ‌ترى از وى معلوم كن يعقوب از جبرئيل پرسيد جواب داد كه حقتعالى مرا چنين امر كرد بجهت آنكه در وقت مفارقت تو از يوسف گفتى‌ أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ‌ ميترسم كه او را گرگ بخورد او سبحانه فرمود

هلا خفتنى‌

چرا از گرگ ترسيدى و از من نترسيدى در لطايف آورده كه چون بيست و چهار سال از اين واقعه بگذشت يعقوب عليه السّلام را وفات رسيد ابو حمزه ثمالى از ائمه هدى عليه السلام روايت كرده كه يعقوب صد و چهل و شش سال داشت و در حينى كه بمصر آمد صد و سى سال عمر داشت و نزد يوسف هفده سال بماند و بروايت ابن اسحاق بيست و چهار سال با يوسف بسر برد و چون وفات كرد يوسف او را بزمين شام بر دو در بيت المقدس دفن كرد و باز بمصر مراجعت كرد سعيد جبير روايت كرده كه يعقوب را در تابوتى نهادند از ساج و به بيت المقدس آوردند اتفاقا همان روز عيص فرمان يافته بود هر دو را در يك قبر نهادند و هر دو با هم زاده بودند و باسناد از ابى خالد از ابى عبد اللَّه عليه السّلام مرويست كه يوسف دوازده ساله بود كه ببند زندان گرفتار شد هيجده سال در آن مكث كرده بعد از آنكه از زندان بيرون آمد هشتاد سال ديگر بزيست پس عمر او صد و ده سال بود و

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 81
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست