responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 70

را كه در مصر است‌ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ‌ بدرستى كه او است دانا بحال من و حال شما الْحَكِيمُ‌ راست كار در آنچه ميكند يعقوب از غايت ملال توجه به بيت الاحزان فرمود وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ‌ و روى بگردانيد از فرزندان‌ وَ قالَ يا أَسَفى‌ و گفت اى اندوه و شدت حزن من‌ عَلى‌ يُوسُفَ‌ بر فراق يوسف اسف اشد حزنست و حسرت و الف بدل يا متكلم و در تقدير اينست كه (يا اسفى تعالى فهذا او انك) يعنى اى شدت و حزن و اندوه توجه بمن نماى كه وقت تست و حصر تاسف بر يوسف و عدم ذكر اخوان بجهت آن بود كه مصيبت يوسف (ع) مجامع قلب او را احاطه كرده بود و نيز علم بحيات بن يامين و روبيل داشت و بحياة يوسف عالم نبود و در حديث آمده كه حقتعالى كلمه استرجاع كه‌ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‌ است نزد مصيبت بهيچ امتى عطا نفرمود مگر امت مرحومه را و از اينجا است كه يعقوب در حين مصيبت فرزندان استرجاع نكرده و گفت يا اسف على يوسف صاحب كشاف آورده كه حضرت رسالت (ص) از جبرئيل پرسيد كه شدت حزن و اندوه يعقوب بچه مرتبه بود در مفارقت يوسف جبرئيل فرمود كه برابر هفتاد مادر فرزند مرده حضرت فرمود كه او را چه مزد دادند گفت مزد صد شهيد آرى هيچكس را در مفارقت برابر يعقوب دل نسوخت چهل سال و بقول حسن بصرى هشتاد سال از ابتداء زمان فراق يوسف تا وقت وصال او چشم يعقوب از گريه خشك نشد و از ياد فراق جگر گوشه پشت مبارك او خميدگى يافت‌ وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ‌ و سفيد شد هر دو چشم او مِنَ الْحُزْنِ‌ از اندوه يعنى بجهت بسيارى اندوه و گريه روشنى از او زايل گشت و گويند كه مشرف بر عمى شد و چيزى نمى‌ديد مگر اندكى و نزد بعضى سفيدى چشم كنايه از بعد انتظار است هم چنان كه كسى گويد كه چندان چشم براه داشتم كه هر دو چشمم سفيد شد و قول اصح آنست كه او نابينا شد فَهُوَ كَظِيمٌ‌ پس او پر بود از خشم فرزندان و دلش ممتلى بود از غيظ اولاد و از مقاتل مرويست كه يعقوب شش سال اعمى بود و در ايندليلست بر جواز تاسف و بكا نزد تفجع و شايد كه امثال اين در تحت تكليف داخل نباشد چه نزد شدائد مهلكه و مصائب مفرطه مالك نفس خود نميتوان شد و حضرت رسالت (ص) در فراق فرزند خود ابراهيم بغاية گريان شد و فرمود

القلب يحزن و العين تدمع و ما نقول ما يسخط الرب و انا عليك يا ابراهيم لمحزون‌

يعنى دل من محزون شد و چشم من گريان گشت و نميگويم چيزى را كه خدا را بغضب آورد و اى ابراهيم من بر فراق تو بسيار غمگين و اندوهناك شده‌ام القصه چون فرزندان فرياد يا اسفى شنيدند و اضطراب پدر را مشاهده نمودند قالُوا گفتند تَاللَّهِ تَفْتَؤُا بخدا قسم كه‌

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 70
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست