responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 65

بنيامين اقدام نمودند ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخِيهِ‌ پس بيرون آورد آن را از بار آن برادر و ضمير مؤنث راجع بسقايت است يا صواع چه او مذكر و مؤنث آمده‌ كَذلِكَ‌ مانند اين كيد يعنى تدبير خفى‌ كِدْنا لِيُوسُفَ‌ تعليم داديم يوسف را بالهام تا در باب توقف برادر نزد خود اين تدبير كرد يا كيدى كه برادران با يوسف كردند ما باين نوع جزاى كيد ايشا نداديم ايندليلست بر آن كه تدبير مذكور بامر الهى بود و برادران يوسف از حيا سر در پيش انداختند و زبان طعن بر بنيامين گشادند بعد از آن در بيان كيد و تدبير مذكور ميفرمايد كه‌ ما كانَ‌ نبود يوسف يعنى سزاوار نبود او را لِيَأْخُذَ أَخاهُ‌ تا فرا گيرد برادر خود را و حبس كند نزد خود يك سال جهت دزدى‌ فِي دِينِ الْمَلِكِ‌ در كيش ملك مصر يعنى حكم و قضا ملك مصر در باب سارق نه بر اين وجه بود چه او را حكم در باره كسى كه دزدى كرد تازيانه بود و غرامت گرفتن از او نه بندگى گرفتن پس نگرفت يوسف برادر خود را باسترقاق‌ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ‌ مگر بخواست خدا و دستورى او ابن عباس فرموده كه عادت ملك مصر آن بود كه دزدان را تازيانه زدى و اضعاف آنچه دزديده بودند غرامت بستدى و گفته‌اند كه عادت او آن بود كه دزد را بهر دو پاى بر كشيدى و چشمهاى بمسمار بدوختى پس كيد و تدبير خداى آن بود كه بر زبان برادران جارى سازد كه جزاى دزد نزديك ما آنست كه او را يك سال ببندگى بصاحب متاع دهند تا مراد يوسف حاصل شود و در مجمع گفته كه تسميه آن تدبير بكيد باعتبار آنست كه كيد عبارتست از آنكه كسى فعلى كند تا بسبب آن ايذاى بغير رساند كه ندانسته باشد و يا چيزى از غير خود اخذ كند بدون علم آن غير باين و چون يوسف اين تدبير را وسيله اخذ برادر گردانيد كه متضمن نفع خودش است و ضرر برادران از اينجهت بكيد مسمى شده‌ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ‌ بر ميداريم درجها و مرتبه‌ها در علم و حكمت‌ مَنْ نَشاءُ هر كه را ميخواهيم هم چنان كه درجه يوسف را برداشتيم و مرتبه او را بر برداران بلند گردانيديم‌ وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ‌ و زبر هر خداوند دانشى‌ عَلِيمٌ‌ دانائيست كه درجه او بلندتر است تا آنكه منتهى شود باو سبحانه كه با لذات بجميع معلومات عالمست و فوق او عالمى نيست و در اين دليلست بر بطلان قول كسى كه ميگويد حقتعالى عالم است بعلم قديم زيرا كه اگر چنين بودى فوق از او عالمى بودى چنان كه مقتضاى ظاهر آيه است پس معلوم ميشود كه عالم با لذاتست نه آنكه علم صفتى باشد زايد بر ذات او و قايم باو و تخصيص آيه بعلم مخلوق خلاف ظاهر است پس‌

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 65
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست