responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 56

حاصل ميشد بقدر كفاف چيزى بمردم ميداد و باقى را با خوشه مضبوط ميساخت تا سالهاى قحط در آمد در شب اول از سال قحط امر كرد تا در ميان شب طعام پختند طباخان گفتند ايها الصديق ملك را عادت نيست كه در نيمه شب طعام خورد يوسف فرمود شما را بآنچه ميگويم اقدام نمائيد ايشان در شب طعام مهيا ساختند چون نيمه شب بگذشت ملك از خواب در آمد گفت هر طعام كه ميسر شود بياريد كه گرسنگى بر من غالب شده و فرياد الجوع الجوع ميكرد يوسف بفرمود تا طعامهاى ساخته حاضر كردند ملك گفت چگونه دانستيد كه مرا بطعام احتياج خواهد شد گفتند يوسف ما را باين امر فرموده بود ملك يوسف را گفت كه اى يوسف چون دانستى كه من در اين نيمه شب گرسنه خواهم شد فرمود كه امشب شب اول سالهاى قحط است و از اسباب قحطى يكى آنست كه مردمان را ميل طعام بيشتر از سالهاى فراخى باشد و بجهت اين دانستم كه تو را بر خلاف عادت در ميان شب طعام ضرورت شود پس بفرمودم تا طباخان طعام مهيا ساختند ملك در تعجب فرو ماند از علم و ذكاى او (احمد بن) محمد بن عيسى از حسن بن على بن الياس از (امام ضامن على بن موسى) عليه السّلام روايت كرده كه از آن حضرت شنيدم كه ميفرمود چون سال‌هاى فراخى منقضى شد و سنوات قحط در رسيد و در زمين مصر و شام قحطى فرو گرفت اهل مصر روى بيوسف آوردند سال اول بنقودى كه داشتند غله بديشان بفروختند سال دوم بحلى و پيرايه و طلا آلات و سال سوم بغلام و كنيز سال چهارم بدواب و مواشى و سال پنجم بضياع و عقار و در سال ششم بفرزندان و در سال هفتم همه خط بندگى باو دادند پس يوسف را ملكى حاصل شد كه هيچ كس را نبود و خزينه كه كسى چنان نديده بود و چون صورت حال بر ملك عرض كرد ملك گفت همه بنده تواند و اختيار پيش تست يوسف بحضور ملك همه را آزاد كرد و اموال و اولاد و ضياع و عقار و هر چه از ايشان گرفته بود بديشان باز داد چون ملك اين احسان و كرم از او مشاهده كرد گفت (انا اشهد ان لا اله الا اللَّه وحده لا شريك له و انك رسوله) و حكمت در اين آن بود كه مصريان يوسف را بوقت خريد و فروخت او بر صورت بندگى ديده بودند قدرت ازلى همه را طوق بندگى او بر گردن نهاد تا كسى را در باره او سخن بى‌ادبانه نرسد در خبر است كه يوسف در اين هفت سال هرگز طعام سيرى نخوردى تا گرسنگان را فراموش نكند و امر كرده بود كه هر روز نماز پيشين تا نماز ديگر طعام ملك بردندى ملك گفت اى يوسف چرا بر عادت معهوده هر روز طعام در مجلس حاضر نميكنى گفت تا تو نيز طعم گرسنگان بيابى و درويشان را فراموش نكنى ملك گفت نيكو گفتى آورده‌اند كه چون اثر قحط بر زمين كنعان رسيد كار بر اولاد يعقوب تنگ شد گفتند اى پدر در شهر مصر ملكى است كه همه قحط زدگان را مينوازد و كار غربا و ابناء السبيل را بدلخواه ايشان ميسازد اگر فرمايى برويم و طعامى جهت گرسنگان كنعان بياوريم يعقوب اجازت فرمود و بنيامين را كه‌

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 56
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست