responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 54

باز خواهى يافت و چون محل درويدن آن رسد بفرمايى تا بدروند و با خوشه در انبارها نهند تا از آفت شپشه ايمن باشد دانه او براى آدميان باشد و كاه آن براى چهارپايان تا در زمان قحطى چهارپايان نيز بمعرض تلف در نيايند و در اين هفت سال آنچه حاصل شود هر سال خمسى براى قوت آن سال بردار و باقى را ذخيره كن براى سال‌هاى قحطى و چون اين هفت سال منقضى شود هفت سال قحطى باشد و مردم از اطراف و اكناف عالم آيند و از تو طعام خواهند و آنچه در آن هفت سال فراخى نهاده باشى همه را بمراد خود بفروشى و بجهت آن خزينه تو از زر و سيم مملو شود بحدى كه هيچ پادشاهى آن را نديده باشد و تصور نكرده ملك كه اين سخنان از يوسف بشنيد قالَ‌ گفت اى يوسف‌ إِنَّكَ الْيَوْمَ‌ بدرستى كه تو امروز لَدَيْنا مَكِينٌ‌ نزد ما با جاه و قدرى و در غايت تقرب‌ أَمِينٌ‌ مؤتمن بر همه چيزها هر چه ميخواهى از مناصب بخواه و آنچه آرزو دارى با من بگو كه بر وفق مدعاى تو ساخته و پرداخته خواهد شد قالَ اجْعَلْنِي‌ گفت يوسف كه گردان مرا حكم كننده‌ عَلى‌ خَزائِنِ الْأَرْضِ‌ بر خزينهاى زمين مصر يعنى مرا بر آنچه حاصل ولايت مصر باشد از نقود و اطعمه خازن گردان تا آن را صرف مزارع كنم‌ إِنِّي حَفِيظٌ بدرستى كه بسيار نگاه دارنده‌ام و نيكو حفظ كننده و چيزى را بطريق مذكور از آن ضايع نگردانم‌ عَلِيمٌ‌ دانا بمصالح ملك و هر چه سازم خالى از صلاحى نباشد يا نگاه دارنده حسابم و دانا بلغت هر كه با من سخن گويد و در آيه دليلست بر جواز طلب توليه از ظالم و اظهار استعداد براى آن هر گاه متضمن اقامت حق و سياست خلق و وضع حقوق در مواضع آن باشد و عدم قيام غير بآن كما ينبغى در تفاسير معتبره مذكور است كه ملك تختى از زر سرخ مرصع بانواع جواهر بجهت يوسف مقرر كرده و تاج مكلل بر سر وى نهاده و كليدهاى خزائن بوى سپرده زمام اختيار مملكت بقبضه اقتدار او باز داد و عزيز را عزل نمود و مهمات او نيز بعهده يوسف كرد و در اندك زمانى عزيز در گذشت و از ملك از علم و ادب و فضل و حسن معاشرت و معدلت يوسف تعجب كرده هر روز محبت او باو بيشتر ميشد و عبد اللَّه بن عباس از حضرت رسالت صلى اللَّه عليه و آله كه‌

رحم اللَّه اخى يوسف‌

اگر او از ملك التماس اينمنصب نكردى در حالى اينمنصب بر او قرار گرفتى و باو ارزانى داشتى و ليكن چون اين التماس كرد بعد از يك سال به اين منصب رسيد و در اين يك سال با ملك مجالست ميكرد و ملك از صحبت او مستفيد ميشد يك روز با يوسف گفت كه آرزو دارم كه هميشه با تو مكالمه و مواكله كنم اما مرا از آن استنكاف ميآيد يوسف گفت من باستنكاف اولى ام چه من پسر يعقوب اسرائيل اللَّه ام كه‌

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 54
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست