responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 51

و كيد ايشان اما چون رسول باز آمد و پيغام يوسف برسانيد ملك بفرمود تا آن زنان را جمع كردند و زليخا را نيز بياوردند پس از جهة تحقيق اين امر قالَ‌ گفت بايشان كه‌ ما خَطْبُكُنَ‌ چه بود حال و كار شما إِذْ راوَدْتُنَّ يُوسُفَ‌ وقتى كه طلبكرديد يوسف را عَنْ نَفْسِهِ‌ از نفس او يعنى كام دل خود را از وى مى‌جستيد خطب امريست كه سزاوار باشد كه صاحب آن را در آن مخاطب سازند قُلْنَ‌ گفتند آن زنان در جواب كه‌ حاشَ لِلَّهِ‌ پاكست خدا از آنكه عاجز باشد از آفريدن مردى پاكيزه مانند يوسف اين تعجب است از قدرة او سبحانه بر خلق عفيفى مثل يوسف‌ ما عَلِمْنا ندانستيم‌ عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ بر يوسف از هيچ بدى نه اندك و نه بسيار و چون زليخا ديد كه جز راستى فايده ندارد او نيز بپاكى يوسف اقرار كرد كما قال‌ قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ گفت زن عزيز يعنى زليخا الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُ‌ اكنون ثابت و مستقر و پيدا و هويدا گشت آنچه درست و راستست‌ أَنَا راوَدْتُهُ‌ من مراوده كردم يوسف را عَنْ نَفْسِهِ‌ از نفس او و آرزوى وصال او كردم‌ وَ إِنَّهُ‌ و بدرستى كه او لَمِنَ الصَّادِقِينَ‌ از راستگويانست آنجا كه با عزيز گفت هى راودتنى از ابو عبد اللَّه عليه السلام مرويست كه جبرئيل در حبس ايندعا را تعليم يوسف كرد بعد از هر نماز كه‌

اللهم اجعل لى فرجا و مخرجا و ارزقنى من حيث احتسب و من لا احتسب‌

حقتعالى او را از آن نجات داد شعيب عقرقوقى از آن حضرت نقل كرده كه چون مدت حبس منقضى شد حقتعالى او را اذن داد در دعاى فرج يوسف عليه السلام رخ خود را بر زمين نهاد و گفت‌

اللهم ان كانت ذنوبى قد اخلقت وجهى عندك فانى اتوجه اليك بوجوه آبائي الصالحين ابراهيم و اسحاق و يعقوب‌

حقتعالى او را از آن فرج داد من گفتم يا بن رسول اللَّه أ ندعوا نحن بهذا الدعاء ما اين دعا را بخوانيم فرمود اين دعا را بخوانيد كه‌

اللهم ان كانت ذنوبى قد اخلقت وجهى عندك فانى اتوجه نبيك نبى الرحمة و على و فاطمة و الحسن و الحسين و الأئمة عليهم السلام‌

القصه حقتعالى ببركت دعاء مذكور يوسف را از زندان خلاصى داد و ملك ريان باو پيغام داد كه زنان بگناه خويش اعتراف نمودند از زندان بيرون آى تا بحضور تو ايشان را عقوبت كنم يوسف برسول ملك گفت غرض من عقوبت ايشان نبود ذلِكَ‌ اين درخواست براى آن بود كه‌ لِيَعْلَمَ‌ تا بداند عزيز أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ‌ آنكه من خيانت نكردم او را بِالْغَيْبِ‌ در غيب وى و حرمت تربيت وى نگاه داشتم‌ وَ أَنَّ اللَّهَ‌ و ديگر آنكه تا معلوم كند كه خداى‌ لا يَهْدِي‌ راه ننمايد

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 51
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست