responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 50

يُغاثُ النَّاسُ‌ بفرياد رسيده شويد براى مردمان يعنى خدا بفرياد ايشان رسد و يا اشتقاق آن از غيث است نه از غوث يعنى باران داده شوند وَ فِيهِ‌ و در اين سال‌ يَعْصِرُونَ‌ بيفشرند آنچه افشردنى باشد مثل انگور و زيتون و گنجد و امثال آن و اين كنايه از كثرت ثمار است و گفته‌اند كه اشارت بدوشيدن شير است از پستان گاو و گوسفند و اين عبارت از فراخى سالست‌

حاصل كه يوسف ع بعد از تاويل بقرات سمان و سنبلات خضر بسالهاى فراخ نعمة و عجاف و يابسات بسالهاى قحط و غلا و ابتلاع عجاف و سمان باكل آنچه جمع كرده باشند در سالهاى نعمت در سالهاى قحط بشارت داد ايشان را بفراخ سالى و اين بشارت يا بر وجه وحى بود يا بعلم او بآنكه انتهاى جدب بخصب است و يا بآنكه سنة الهيه جاريست بر آنكه توسيع نعمة كند بر بندگان بعد از تضييق آن بر ايشان و چون يوسف تعبير تمام كرد ساقى باز گشته بخدمت ملك رفت و در وقتى كه جميع اكابر و اصاغر در خدمت پادشاه ايستاد بودند رسيد و در آن محفل عام آن سخنان را كه از يوسف شنيده بود بر همان وجه تقرير نمود ملك را پسنديده آمد و خواست كه بگوش خود از زبان يوسف بشنود كسى را بطلب او فرستاد تا بمشافهه از او بشنود كما قال‌ وَ قالَ الْمَلِكُ‌ و گفت ملك‌ ائْتُونِي بِهِ‌ بياوريد يوسف را بمن‌ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ‌ پس آن هنگام كه آمد بدو فرستاده يعنى ساقى و گفت اى اى يوسف اجابة ملك كن تا تعبير خواب چنان كه بمن گفته‌اى از تو بشنود يوسف خواست كه اول برائت ساحت و بى‌گناهى خود را بر ملك آشكار كند تا كسى را در حال او مجال تهمة و وقيعه نماند پس بجهة اين‌ قالَ ارْجِعْ‌ گفت يوسف باو كه باز گرد إِلى‌ رَبِّكَ‌ بسوى مهتر خود فَسْئَلْهُ‌ پس بپرس او را يعنى درخواست كن تا تفحص كند و بپرسد ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي‌ چه بود حال آن زنانى كه در مجلس زليخا قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَ‌ ببريدند دست هاى خود را إِنَّ رَبِّي‌ بدرستى كه آفريدگار من‌ بِكَيْدِهِنَ‌ بمكر زنان و فريب ايشان‌ عَلِيمٌ‌ دانا است و در اين دليلست بر آنكه سزاوار آنست كه در نفى تهمت از خود اجتهاد كنند و از مواقع آن بپرهيزند از ابن عباس مرويست كه اگر يوسف بدون استكشاف اين حال از زندان بيرون آمدى ملك هر وقت كه او را ديدى تصور اينمعنى كردى كه اين آن مرد است كه با زن عزيز خيانت كرد و ذكر فاسئله در مقام فالتمس منه ان يفتش عن حالهن كه معنى مراد است بجهة تهييج او است بر بحث و تحقيق حال و متعرض زليخا نشد كه سبب حبس او بود بجهة مراعات ادب و فذلكه آيه دليل است بر تعظيم كيد زنان و استشهاد بعلم حق تعالى بر آن و تبرى يوسف از آنچه اقتراف ميكردند باو و وعيد بر مكر

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 50
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست