responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 45

عرض كردى نه بمن تا بجهت اين مدت هفت سال در زندان مكث كنى و چون يوسف اينسخن از جبرئيل بشنيد چندان گريه كرد كه ديوارهاى زندان را بگريه در آورد و ببايد دانست كه استعانت بمخلوق در دفع مضار و تخلص از مكاره جايز است باجماع و غير قبيح بلكه گاهست كه واجب ميشود و لهذا پيغمبر ما (ص) در حين تبليغ رسالت بمهاجر و انصار استعانت ميفرمود پس روايات مذكوره دلالت بر حرمت استعانت نميكند بلكه عتاب مذكور بيوسف بجهت ترك عادت جميله او بود در صبر و توكل بر خداى در جميع امور و لبث او در زندان بجهت تشديد محنت او بود و قبح استعانت در صورتيست كه ترك توكل بر خدا كرده اعتماد كلى بر مخلوق كند و اگر با وجود توكل بر خدا مخلوق را واسطه سازند در دفع بليت موجب اثم نميشود و در اين ترغيب است در اعتصام بخدا و استعانت باو نه بدون او نزد شدة و اگر چه جايز است استعانة بغير او القصه چون ساقى بمرتبه تقرب رسيد و از ساغر جاه و دولت سرخوش گرديد از زندان و اهل آن غافل شد فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ‌ پس اگر فراموش گردانيد بر وى شيطان‌ ذِكْرَ رَبِّهِ‌ ياد كردن يوسف را نزد تربيت كننده خود كه پادشاه بود اضافه ذكر بربه جهت ادنى ملابسة است و تقدير آن ذكر لربه است از ابن عباس مرويست كه معنى آنست كه شيطان فراموش گردانيد بر يوسف ذكر خداى را و بجهت اين متوسل بمخلوق شد فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ‌ پس درنك كرد يوسف در زندان‌ بِضْعَ سِنِينَ‌ چند سال بضع عدديست مبهم ميان سه و نه و گويند يوسف بعد از اينواقعه هفت سال در زندان بماند و مشهور آنست كه از اول تا آخر دوازده سال در زندان بماند و از كلبى نقلست كه يوسف پنج سال قبل از بيرون رفتن ساقى از زندان و هفت سال بعد از رفتن او بزندان مكث فرمود و در اينمدت روز و شب ميگريست تا بحدى كه زندانيان بتنگ آمدند و گفتند اى غلام بروز گريه ميكن و بشب خاموش ميباش تا ما را آرامشى باشد يا شب ميگرى روز خاموش ميباش تا ما را آسايشى باشد زليخا را ازين حال اخبار كردند بفرمود تا در زندان موضعى خالى كردند و دريچه بشارع عام گشودند و حكم كرد تا يوسف را در پيش آن روزنه بنشانيدند تا بديدن مردمان مشغول شده گريه نكند و زندانيان را آرامى پديد آيد قضا را روزنه بر جانب كنعان واقع شده بود چون شب شدى يوسف در پيش پنجره بنشستى و آغاز گريه كردى و هر بادى كه از طرف كنعان وزيدى بزبانحال از حال يعقوب پرسيدى و هر نسيمى كه بطرف كنعان رفتى پيغام درد خود فرستادى شبى نشسته بود و ديده بر راه انتظار نهاده از دور اعرابى ديد كه بر شترى سوار براه باديه ميرفت شتر سر از او در كشيد و بطرف زندان متوجه شد هر چند اعرابى او را ميزد و مهار او را ميپيچيد او تمكين نميكرد القصه اعرابى بتنگ آمد و پياده شد و شتر زمام از دست او

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 45
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست