responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 399

و رسول ويم از قوم خود انديشه مكن و در مكالمه مرا با ايشان واگذار فَأَتَتْ بِهِ‌ پس آورد مريم عيسى را قَوْمَها بقوم خود تَحْمِلُهُ‌ در حالتى كه برداشته بود او را همين كه چشم آن گروه بر وى افتاد و كودك را بر او بديدند دلتنگ شدند و بگريستند چه او از خاندان نبوت و فتوت بود و ابا و امهات او بورع و تقوى و صلاحيت معروف بودند و وى بسمت عصمت و طهارت ذيل و عفت مشهور چون اينحال از او ديدند منضجر شدند قالُوا يا مَرْيَمُ‌ گفتند اى مريم‌ لَقَدْ جِئْتِ‌ بدرستى كه آمدى‌ شَيْئاً فَرِيًّا بچيزى عجيب و بديع كه در ميان اهل بيت تو مانند اين نبوده و نيست و از مثل تو نيز اينصورت متصور نبود پس از تو اين كار بسى عجيب و غريب است و از جبائى مرويست كه مراد به فرى امر قبيح و منكر است مشتق از افترى كه بمعنى كذبست كه متضمن قبح است يعنى آوردى چيزى زشت و بدنما يا أُخْتَ هارُونَ‌ اى خواهر هارون از كلبى منقولست كه او برادر پدرى مريم بوده و بحسن طريقت و زهد و صلاحيت مشهور و معروف و نزد سدى مراد هارون برادر موسى است و نسبت دادن مريم را باو بجهت آنست كه از اولاد او بود هم چنان كه ميگويند (يا اخا تميم و يا اخا همدان) و گويند او از اعقاب وى بود در طبقه اخوت و ميان او هارون هزار سال بود و نزد سعيد بن جبير هارون نام مردى فاسق بود مشهور بزنا و فساد مريم را در قبح عمل باو تشبيه كردند فكانه قيل يا شبيهة فى قبح فعله و ابن عباس و قتاده و كعب و ابن زيد و مغيرة بن شعبة از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله نقل كرده‌اند كه مراد بهرون مردى صالح بود در بنى اسرائيل كه در صلاحيت و پرهيزكارى مشهور بود و هر كه بصلاحيت و شهرت مييافت وى را بهرون نسبة ميدادند و مرويست كه چون او وفات كرد چهل هزار كس تشييع جنازه او كردند و همه هارون نام داشتند بجهت تيمن و تبرك باو و اسم او پس معنى آنست كه اى مانند هارون در صلاح و تقوى‌ ما كانَ أَبُوكِ‌ نبود پدر تو امْرَأَ سَوْءٍ مردى بد يعنى شخصى كه عمل بد كرده باشد و بفعل بد اقدام نموده‌ وَ ما كانَتْ أُمُّكِ‌ و نبود مادر تو حنه بنت فاقود بَغِيًّا زناكار و فاجره اين كلام براى تقدير امر فرى است و تنبيه بر آنكه فواحش از اولاد صالحين افحش است و قبل از اين گذشت بروايت كلبى كه در آن وقت كه مريم از شهر بيرون آمد يوسف نجار كه پسر عم مريم بود بدين حال اطلاع يافت در عقب وى بيامد و در اثناى راه بدو رسيد خواست كه بدو ضررى رساند جبرئيل او را منع كرد و گفت مبادا كه نسبت باو بى‌ادبى كنى كه اين از قدرت الهى و كرامت پادشاهى است پس او بازگشت و بروايت ديگر بر طريق موافقت او ميكرد تا عيسى متولد شد يوسف عيسى را برداشت و مريم را همراه گرفته بغارى برد كه در آن حدود بود

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 399
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست