نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله جلد : 5 صفحه : 389
ايندرخت بيرون آريم گفت او را چرا بيرون مىآريد گفتند براى آنكه وى
را هلاك كنيم شيطان گفت همين جا نيز او را هلاك ميتوان كرد پس ايشان را تعليم داد
كه اره دو سر ساختند و بر سر درخت نهاده خواستند كه بدو نيم ببرند از سرادقات غيبى
ندايى بزكريا رسيد كه مبادا ناله كنى و آه كشى كه نامت از جريده صابران محو كنيم
دشمنانت از سراى وجود بيرون كنند و ما در حجره شهودت نگذاريم پس چون اره بفرق
زكريا رسيد گفت خدايا هزار شكر كه خون مرا بر سر كوى محبت تو ميريزند آنكه صبر كرد
و آهى نزد تا بدو نيمهاش كردند و فرط محبت زكريا باو سبحانه بمرتبه بود كه در آن
وقت كه او را پاره بدونيم ميبريدند اگر كسى از او سؤال كردى كه چه ميخواهى از
اجزاى و ذرات وجود وى نعره عشق بر آمدى كه آن مىخواهم كه تا قيامت اين اره
ميرانند و بد پاره مىبرند و ديگر باره بهم ميپوندند آرى هر كه لذت بلا دريابد از
هيچ محنتى و مشقتى روى بر نتابد اما جمعى كه يحيى را نزد ملك بردند چون بدرگاه
رسيدند فرمان رسيد كه هم در بيرون او را بقتل رسانند و سر او را بيارند آن كافران
سنگيندل سر مبارك يحيى معصوم مظلوم در طشتى بريدند و خون كه در آن طشت جمع شده بود
در چاه ريختند خون در آن چاه بجوش آمد چنان كه قبل از اين گذشت و حق سبحانه بخت
نصر بابلى يا طيطوش رومى را بر ايشان گماشت تا هفتاد هزار كس از گروه بنى اسرائيل
بكشت و بعد از آن خون يحيى از جوش فرو نشست سعيد بن جبير از ابن عباس روايت كرده
كه بر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله وحى آمد كه بجهت قتل يحيى بن زكريا هفتاد
هزار كس را كشتيم براى فرزند تو حسين دو باره هفتاد هزار كسرا خواهيم كشت و بروايت
ديگر براى خون جگر گوشه تو هفتاد هزار بار هفتاد هزار كسرا بكشيم و در عيون رضا
مذكور است كه مهدى آل محمد صلّى اللَّه عليه و آله ذريه قتله امام حسين (ع) را
بقتل خواهد رسانيد پس هنوز انتقام اين خون باقيست تا خروج مهدى (اللهم العن الذين
ظلوا و قتلوا انبيائك و اوليائك و عذبهم باشد عذابك و اذقهم حر نيرانك و العن
اشياعهم و اتباعهم فى الدنيا و الآخرة لعنا كثيرا دائما ابدا) و بعد از ذكر قصه
يحيى و ذكر يا بيان قصه مريم و عيسى ميكند تا امت خاتم الانبياء صلوات اللَّه عليه
در وظايف طاعت اقتفا و اقتدا بايشان كنند و ديگر تا اخبار بان معجزه آن حضرت باشد
پس ميفرمايد كه وَ اذْكُرْ و ياد كن اى محمد (ص) فِي الْكِتابِ
در قرآن مَرْيَمَ قصه مريم بنت عمران بن ماثان را
و او پيوسته در مسجد قدس بعبادت مشغول بودى و بوقت عذر بخانه خاله خود رفتى و بعد
از ظهر بمسجد باز آمدى وقتى در خانه خاله بود بغسل محتاج شد طلب موضعى كرد كه از
اهل خانهاش دور باشد تا در آنجا غسل كند
إِذِ انْتَبَذَتْ
چون بگوشه رفت و معتزل و منفرد شد مِنْ
أَهْلِها از اهل خود
يعنى از
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله جلد : 5 صفحه : 389