responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 386

در خواطر او خطور نكرد چه جاى آنكه آن را بفعل آرد وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ‌ و بود نيكوكار بر پدر و مادر خود و فرمان‌بردار و طالب مرضات ايشان و مشفق و مهربان و خدمتكار ايشان‌ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً و نبود سركش يعنى عاق والدين و متكبر و متطاول بر ساير بندگان يا قاتل و ضارب در حالت غضب و اينقول ابن عباس است‌ عَصِيًّا و نبود عاصى مر پروردگار خود را و تارك او اين فعيليست بمعنى فاعل و خبر بعد از خبر است و ميتواند بود كه صفت جبار باشد يعنى نبود متكبرى كه عاصى باشد و چون هميشه يحيى (ع) متصف به اين صفات محموده و متسم باين سمات حميده بود لا جرم حق سبحانه در باره او فرمود كه‌ وَ سَلامٌ عَلَيْهِ‌ و سلام از ما بر يحيى است‌ يَوْمَ وُلِدَ روزى كه متولد شد وَ يَوْمَ يَمُوتُ‌ و روزى كه ميرد وَ يَوْمَ يُبْعَثُ‌ و روزى كه برانگيخته شود حَيًّا در حالتى كه زنده باشد ذكر حيا بجهت تاكيد است از قبيل (زيد ابوك عطوفا) پس از حال مؤكده باشد و گويند مراد حشر او است با شهدا كه متصفند بحيات لقوله تعالى‌ بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ‌ الاية و مراد به سلام نزول رحمت و تحيت او سبحانه است بر او در دنيا و آخرت و گويند مراد سلامتى و ايمنى يحيى است از غمز و اغواى شيطان وقتى كه متولد شد و از عذاب قبر وقتى كه وفات كرد و از حول رستخيز در روز قيامت از ابن عيينه منقولست كه تخصيص اين سه موضع بذكر بجهت آنست كه اوحش مواطن است چه مولود چون متولد شد خود را خارج از آن مقام مطمئن ميبيند كه در او بود و چون فوت شد چيزها را مشاهده ميكند كه هرگز نديده و در وقتى كه مبعوث گردد خود را در محشر عظيم پر هول بيند و گويند سلام اول در روز ولادتست بر سبيل تفضل و ثانى و ثالث بر وجه ثواب و جزا و قصه خوف و بكاء يحيى با وجود عصمت او در غايت اشتهار است و در بعضى كتب معتبره باسانيد صحيحه آمده كه رقت قلب و خداترسى او بمرتبه بود كه چون احوال قيامت استماع كردى فى الحال دلش مضطرب شدى و مرغ روحش در اضطراب و اهتزاز آمدى از لباسها بپلاسى قناعت كردى و از طعامها بنان خشك اكتفاء نمودى در چهار سالگى تورية را حفظ كرده بود و در ده سالگى بر جمله احكام شرع واقف شده با چندين رتبه و چنين قدر و منزلت چندان گريسته بود كه گوشت و پوست از رخسار مباركش فرو ريخته همين رگ و پى و استخوان مانده بود پس مادرش از سر شفقت دو پاره پشمينه بر محراب ديده وى نهاده بود و هر لحظه آن را برداشتى و بيفشردى و بار بجاى خود نهادى روزى زكريا گفت الهى فرزندى از تو خواستم كه سرور سينه من باشد و راحت آن من اين فرزند از سينه من سرور بيرون برد و از تو پسرى طلب كردم كه دلم را از او شادى بود اين جگر گوشه داغ عنا در جانم نهاد ديگر تحمل گريه و ناله او

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 386
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست