responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 370

آن خشتهاى آهن‌ ناراً مانند آتش‌ قالَ آتُونِي‌ گفت بياريد أُفْرِغْ عَلَيْهِ‌ تا بريزم بر بالاى اين گرم شده‌ قِطْراً روى گداخته اين از باب تنازع فعلانست اى اتونى قطر افرغ عليه قطرا بدين مضمون كه بيت‌

بهر روى فرشى برانگيختند

بر او روى حل كرده ميريختند

و بر همين گونه ديوار صد و پنجاه گز در ارتفاع بر آمد مانند كوهى يكپاره و هموار و متساوى‌ فَمَا اسْطاعُوا پس نتوانستند ياجوج و ماجوج‌ أَنْ يَظْهَرُوهُ‌ آنكه بالا روند بر آن سد بسبب ارتفاع و املاس‌ وَ مَا اسْتَطاعُوا و نتوانستند لَهُ نَقْباً مر آن را سوراخ كردن بواسطه سختى و صلابت آن‌ قالَ‌ گفت ذو القرنين بعد از ساختن آن‌ هذا اين سد و يا اقتدار براى تمام آن‌ رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي‌ بخشش است از پروردگار من بر بندگان چه آن مانع خروج ياجوج و ماجوج است‌ فَإِذا جاءَ پس چون بيايد وَعْدُ رَبِّي‌ وعده پروردگار من‌ جَعَلَهُ دَكَّاءَ و بگرداند آن را خورد و مرد وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي‌ و هست وعده آفريدگار من‌ حَقًّا درست و راست و خروج اينگروه از پس سد مذكور يكى از علامات قيامت است و در آخر سورة الانبياء ذكر آن خواهد آمد آورده‌اند كه ذو القرنين بعد از ساختن سد و تسخير آن نواحى روى ميان زمين نهاده ميرفت و بلاد را مفتوح ميساخت و تسخير ميكرد و مردمان را دعوت كرده بدايره اسلام در ميآورد تا بجمعى رسيد مردمان را ديد نيكو سيرت با عدل و داد همه متفق الكلمه و متحد در طريق و متالف القلوب و معرى از افعال قبيحه شيطانى و مبرا از اعمال كريهه نفسانى سراهاى بى در و مقابر ايشان بر در سراها و شهرهاى ايشان را حاكمى و والى نبود ذو القرنين از ايشان متعجب ماند گفت شما چه قوميد كه در اطراف و اكناف عالم از شما عجيب‌تر قومى نديدم مرا خبر دهيد كه چرا مقبره شما بر در سراها ساخته‌ايد گفتند تا مرگ فراموش نكنيم گفت چرا سراهاى شما در ندارد گفتند جهت آنكه در ميان ما دزد نيست پرسيد چرا امير و حاكم نداريد جواب دادند ما خود امير نفس خوديم و كارى نكنيم كه بحاكم احتياج افتد گفت چرا در ميان شما درويش نيست گفتند زيرا كه حق هيچ كس بخود روا نداريم گفت چگونه است كه عمر شما دراز است گفتند چه آنكه مدار كار ما بر طاعت و امتثال حضرت عزت است پرسيد چرا هرگز نميخنديد گفتند از گناه خود ميترسيم و پيوسته به استغفار مشغوليم گفت چرا غمگين نيستيد گفتند زيرا كه دل بر بلا نهاده‌ايم و خود را بر قضاى الهى تسليم كرده گفت پدران شما هم بر اين آئين بودند گفتند اين روش از پدران خود فرا گرفته‌ايم چه ايشان بر درويشان رحم كردندى و با محتاجان مواسات نمودندى و با كسى كه با ايشان بدى كردى در عوض آن نيكى كردندى و امانت نگاه داشتندى و نماز گذاردندى‌

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 370
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست