responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 369

كرده بود و آن زمين را نيز مسخر كرده روى بمشرق نهاده و زمين مشرق را احاطه كرده بجانب چپ زمين متوجه شد و آن را نيز بحوزه تصرف در آورده پس روى بميان زمين نهاد كه يأجوج و مأجوج بودند جمعى از سكنه آن موضع شكايت ايشان معروض داشتند و گفتند يا ذا القرنين انديشه در باب دفع ايشان كن كه ما را ميكشند و چهار پايان ما را هلاك ميكنند و جميع غلات و فواكه و اشجار و نباتات را ميخورند (فهل نجعل لك خرجا) پس آيا بگردانيم و مقرر بسازيم براى تو خرجى و بيرون آريم از ميان مالهاى خود مزدى‌ عَلى‌ أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ‌ بر شرط آنكه بكنى ميان ما و ايشان‌ سَدًّا بندى كه منع كند ايشان را از بيرون آمدن‌ قالَ ما مَكَّنِّي‌ گفت اسكندر آنچه تمكين و دست‌رس داده ما را فِيهِ‌ در آن‌ رَبِّي‌ آفريدگار من از اموال بيشمار و پادشاهى كه در كمال اقتدار خَيْرٌ بهتر است از آنچه شما ميخواهيد فَأَعِينُونِي‌ پس مرا يارى دهيد بِقُوَّةٍ بتوانايى يعنى مردمان توانا يا چيزى كه بدان قوت يابم در اينكار از آلات و ادوات بنا چون سنگ و آهن و روى و مس چندان كه توانيد جمع كنيد كه بها و مزد آن بر منست‌ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ‌ تا بكنم ميان شما وَ بَيْنَهُمْ‌ و ميان ايشان‌ رَدْماً حجابى سخت كه بعضى از آن بر بعضى مركب باشد و ردم باشد و اغلظ است از سد ماخوذ از (ثوب مردم اذا كان وقاعها فوق وقاع) آورده‌اند كه ذو القرنين قبل از ساختن سد بر بالاى كوه بر آمد تا نظاره كند ياجوج و ماجوج را چون نگريست گروهى ديد كه نر و ماده ايشان يك شبر بودند بر يك شكل و برخى درازتر از ان و آنها چنگال و دندان داشتند مانند سباع بر اعضاى ايشان موى بود كه بآن خود را ميپوشيديد با گوشهاى بزرگ يكى پر پشم و ديگرى با موى اندك همه با اسلحه و اسباب كارزار آوازشان چون آواز كبوتر و آواز بلندشان آواز گرگ پس پائين آمد و فرمود آتُونِي‌ بياريد بمن‌ زُبَرَ الْحَدِيدِ قطعه‌هاى آهن را زبر قطعه كبيره است يعنى پاره‌هاى بزرگ آهن نزد من آريد و عوض آن و مزد كار كردن از من بستانيد منقولست كه بفرمود تا خشتهاى از آهن بساختند پس حكم كرد تا ميان آن دو كوه را كه چهار هزار قدم طول آن بود و شصت و پنج گز عرض بكندند تا بآب رسيد پس در تك آن سنگهاى خارا نهادند و خشتهاى آهنين بر بالاى آن فرش كردند حَتَّى إِذا ساوى‌ تا چون مساوى شد يعنى فرش تمام گشت‌ بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ‌ ميان هر دو جانب كوه بفرمود تا هيمه بسيار بر بالاى آن ريختند و دمها بر جوانب تركيب كردند قالَ انْفُخُوا گفت عمله را كه بدميد در آن آهنها حَتَّى إِذا جَعَلَهُ‌ تا چون گردانيد

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 369
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست