responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 37

و بريدند دستهاى خود را يعنى در آن وقت كه گوشت يا ترنج ميبريدند چون چشم ايشان بر جمال يوسف افتاد بى خود شده كارد بر دستهاى خود نهاده ميبريدند و گمان ايشان آن بود كه گوشت يا ترنج ميبرند و اصلا الم آن را احساس نكردند و مرويست كه زليخا هر يك را ترنجى و كاردى بداده و گفت چون بر شما گذار كند شما هر يك پاره اين ترنج ببريد و بوى دهيد چون يوسف بمجلس ايشان گذر كرد ايشان محو جمال او شده و مدهوش شدند و دستهاى خود را بجاى ترنج بريدند و از غايت تحير اصلا اثرى در خود نيافتند و گفته‌اند كه اكبرن بمعنى حيضن است ماخوذ از (اكبرت المراة اذا حاضت لانها تدخل الكبر بالحيض) يعنى از شدت شوق و فرط شهوت حايض گشتند و اينقول از ابن عباس مرويست و از وهب منقولست كه از آن چهل زن نه زن بمردند و بعضى از ايشان دست خود را جدا كردند و چون با خود آمدند دستهاى بريده ديدند وَ قُلْنَ‌ و گفتند از فرط تعجب‌ حاشَ لِلَّهِ‌ پاكست خداى از صفت عجز در آفريدن چنين مخلوقى اصل آن حاشا است و حذف الف بجهة تخفيف است و اين حرفى است كه مفيد معنى تنزيه است در باب استثنا و در موضع تنزيه مستعمل شده و لام براى بيانست چون سقيا لك‌ ما هذا بَشَراً نيست اينغلام از جنس آدمى زيرا كه چنين جمال معهود بشر نميباشد مصرع كه اينجمال نه در عهد آدميزاد است‌ إِنْ هذا نيست اين‌ إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ‌ مگر فرشته گرامى نزد خدا چه جمال بدين زيبايى و كمال بدين غايت و عصمتى در اينمرتبة از خواص ملكية است صاحب وسيط باسناد خود از جابر انصارى نقل ميكند كه حضرت رسالت پناه (ص) فرمود كه جبرئيل فرود آمد بر من و گفت خداى تو را سلام ميرساند و ميگويد اى حبيب من من حسن روى تو را از نور عرش مقرر كردم و حسن يوسف را از نور كرسى كسوت دادم‌

و ما خلقت خلقا احسن منك‌

آن حضرت را كمال بود و يوسف را جمال و در شهود جمال يوسف دستها بريده شد و در ظهور كمال محمدى (ص) زناهار قطع يافت و اينمعنى گفته‌اند

از حسن روى يوسف دست بريده سهلست‌

در پاى دلبر من سرها بريده بينى‌

يوسف نبود چون تو در نيكويى مكمل‌

نقاش نقش آخر بهتر كشد ز اول‌

در (حقايق) سلمى مذكور است كه حقتعالى بدين آيه مدعيان محبت را سرزنش ميكند كه مخلوقى در رؤية مخلوقى بدين مرتبه ميرسد كه احساس الم قطع عضو خود نميكند شما در شهود پرتو جمال خالق بايد از هيچ بلائى و عنائى متالم نشويد القصه چون زليخا حيرت زنان و آشفتگى ايشان مشاهده كرد قالَتْ‌ گفت با ايشان‌ فَذلِكُنَّ الَّذِي‌ اين بنده كنعانيست كه شما لُمْتُنَّنِي فِيهِ‌ ملامت كرديد مرا در دوستى او و اكنون دانستيد كه حق بطرف من بوده‌

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 37
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست