نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله جلد : 5 صفحه : 353
خبر ده از آن عالمى كه حقتعالى موسى را امر كرد كه تابع او شود در
آنچه او فرمايد و براى ما بيان اين قصه كن جبرئيل فرود آمد و قصه موسى و خضر را
بطريقى كه در اين سوره است بر آن حضرت نازل ساخت و در آثار و اخبار آمده كه مفتح
اين قصه بر اين نهج است كه چون موسى (ع) بعد از هلاك فرعونيان بنى اسرائيل را جمع
كرد و خطبه خواند كه فغان از مستمعان بر آمد و همه را از آنچه حقتعالى بايشان
انعام فرموده بود از اغراق دشمنان ايشان و نجات ايشان از آن و تفضيل ايشان بر ساير
مردمان زمان و اعطاى تورية و غير آن آگاه ساخت ايشان بشكرگذارى زبان گشودند و در
اداء كلام موسى (ع) و تامل در معانى و حقايق آن متحير و متعجب شدند و گفتند يا
كليم اللَّه هيچكس باشد بر روى زمين كه از تو داناتر باشد گفت نميدانم اما در
خواطرش خطور كرد كه در عرصه غير از من عالمترى نباشد و گويند مردمان را گفت كه من
داناتر از خود در دنيا نمىبينم فى الحال جبرئيل بر او نازل گشت و گفت حقتعالى تو
را سلام مىرساند و ميفرمايد كه تو چرا نگفتى اللَّه اعلم خدا داناتر است بآنكه
عالمترى از من باشد يا نه موسى روى به مناجات آورد گفت خداوندا تو را بر روى زمين
از من بنده عالمتر هست خطاب آمد كه بسيار بندگان دارم كه اعلم از تواند يكى از
آنها خضر است كه او را بعلم خاص اختصاص دادهام گفت بار خدايا دستورى فرما تا من
او را ببينم و از او علمى تعليم گيرم حقتعالى وى را دستورى داد و خضر در ايام
فريدون بوده و مقدمه لشگر ذو القرنين و در زمان موسى (ع) در مجمع البحرين بسر
ميبرد القصه موسى (ع) گفت بار خدايا مرا دستورى ده تا من او را ببينم و از او علمى
تعليم گيرم حقتعالى وى را دستورى داد موسى (ع) گفت خداوندا او را از كجا يابم ندا
رسيد كه در مجمع البحرين صخرهايست و او آنجا ميباشد و علامة آن صخره اينست كه چون
ماهى بريان كرده كه در سفره داشته باشى بر آن تهى زنده شود و براه دريا روانه شود
در عقب آن ماهى روان شو كه او تو را بآن بنده ما مىرساند و گويند حق تعالى فرمود
كه ماهى بريان كرده را جهت زاد بصاحب خود ده هر جا كه آن ماهى را فراموش كند خضر
آنجا باشد بنقلى ديگر از ابن عباس روايتست موسى گفت خداوندا اى عبادك احب اليك از
بندگان خود كرا دوست تر دارى گفت الذى يذكرنى و لا ينسانى آن كس را كه مرا ياد كند
و فراموش نكند گفت از بندگان تو كه عالمتر است خطاب آمد كه آنكه علم مردمان را با
علم خود ضم كند گفت اگر از من عالمترى هست مرا بدو راهنماى فرمود آرى بنده دارم
كه خضر نام دارد وى از تو عالمتر است گفت بار خدايا او را كجا يابم ندا رسيد كه بر
ساحل دريا نزديك صخره و علامت او آنست كه آن ماهى كه در سفره شما باشد زنده شود و
راه دريا گيرد تو در عقب آن ماهى روانه شو تا بآن بنده ما رسى پس موسى يوشع بن نون
بن افرائيم بن يوسف را كه يكى از خواص او بود رفيق ساخته تهيه اسباب سفر فرمود و
روى براه آورد وَ إِذْ قالَ مُوسى
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله جلد : 5 صفحه : 353