responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 341

و اختصاص آنها بذكر جهت غالبيت آن بود آورده‌اند كه يهودا محتاج شد و رجوع ببرادر نموده از او در معيشت توقع مساعدتى كرد قطروس گفت از من و تو برابر بود من اينهمه باغ و متاع پيدا كرده‌ام و غلامان و خادمان دارم تو چرا تنگدست و پريشان و بدين حالى يهودا گفت اى برادر تو بدان مالها متاع دينى خريدى من بوستان بهشت خريدم تو سراى دنيا ساختى و من بآن خانه جنت خريدم تو كدخدا شدى و من مهر حور العين دادم تو غلام و كنيزك را جمع كردى و من طلب ولدان و غلمان كردم قطروس او را ملامت كردن آغاز كرد و گفت زر نقد را بوعده نسيه از دست دادى و خود را خوار و محتاج گردانيدى‌ فَقالَ‌ پس گفت قطروس‌ لِصاحِبِهِ‌ مر يار خود را يعنى برادر خود را يهود وَ هُوَ يُحاوِرُهُ‌ در حالتى كه او مجادله ميكرد با او و سخن را باز ميگردانيد يعنى اين ميگفت و او جواب ميداد پس كافر گفت‌ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ‌ من بيشتر از تو مالًا از جهة مال‌ وَ أَعَزُّ نَفَراً و عزيزترم از قبل او در خدم و حشم پس دست يهودا گرفت‌ وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ‌ و در آمد بباغ خود وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ‌ و حال آنكه ستم كننده بود بر تن خود بعجب و مفاخرت بدانكه افراد جنت بجهة آنست كه مراد از او آن چيزيست كه جنت او بود و متمتع بود بآن از دنيا تا تنبيه باشد بر آنكه غير از آن جنت او را نخواهد بود و حظى وى را نباشد در جنتى كه متقيان بآن موعودند و يا بجهت اتصال هر يك از جنت او بديگرى و يا بجهة آنكه دخول او در هر يك يك بوده القصه با برادر در آن در آمده از روى محبت دنيا قالَ ما أَظُنُ‌ گفت گمان نميبرم‌ أَنْ تَبِيدَ آنكه فانى شود و بسر آيد و نابود گردد هذِهِ أَبَداً اين بوستان من هرگز يا مظنه من نيست كه اين دنيا بسرى و فانى شود و اين بجهت فرط غفلت و تمادى اغترار او بود وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ و گمان نميبرم قيامت را قائِمَةً آينده‌ وَ لَئِنْ رُدِدْتُ‌ و اگر باز گردانيده شوم بزعم تو إِلى‌ رَبِّي‌ بسوى پروردگار خود چنان كه تو مى‌گويى و مرا بر انگيزاند لَأَجِدَنَ‌ بخدا كه يابم‌ خَيْراً مِنْها بهتر از اين بوستانها مُنْقَلَباً جاى بازگشتن يعنى استحقاق من مقتضى آنست كه فردا بهشت بمن دهند چنانچه امروز از اين باغ بمن داده پس قسم او بر اين جهت اعتقاد او بود بآنكه آنچه در دنيا باو داده جهت استحقاق ذاتى او است بآن پس بجهة اين فردا او را بهشت بدهد قالَ لَهُ‌ گفت مر قطر و سرا صاحِبُهُ‌ يار او يهودا وَ هُوَ يُحاوِرُهُ‌ و حال آنكه او جدال ميكرد با او أَ كَفَرْتَ‌ آيا كافر شدى بانكار بعث و تردد در آن‌ بِالَّذِي خَلَقَكَ‌

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 341
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست