نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله جلد : 5 صفحه : 238
در هر ساعت زياده ميكنند از آنجا مرور كردم جمعى را ديدم كه گروهى را
گرفته بودند و سرهاى ايشان را بسنگ ميكوفتند هر باره كه كوفتندى ديگر باره بحالت
اول درست شدى و ايشان باز آن را بسنگ كوفتندى و باز فى الحال درست گشتى جبرئيل گفت
اينها كسانىاند كه در نمازهاى فريضه تقصير كنند و كاهلى ورزند و نماز خفتن ناكرده
خسبند و بهمين طريق ايشان را عذاب ميكنند تا روز قيامت از انجا نيز عبور كردم جمعى
را ديدم كه هر يك پاره خرقه بر عورت خود نهاده بودند ايشان را بدوزخ ميكشيدند گفتم
اى جبرئيل اينها چه كسانند فرمود كه آنهااند كه زكاة مال ندادهاند پس پاره ديگر
راه برفتم جمعى بنظر من در آمدند كه پاره گوشت پاكيزه پخته در پيش ايشان نهاده بود
و پاره گوشت خام نجس ايشان گوشت پاك پخته گذاشته خام پليد را ميخوردند صورت اينحال
از جبرئيل بهپرسيدم گفت گروهىاند كه زنان پاكيزه حلال خود را بگذارند متعرض زنا
شوند و زنانىاند كه شوهران را بگذارند و به مردان اجنبى ميل كنند پس بمردى بگذشتم
كه پشته هيزم جمع كرده بود و بر نميتوانست گرفت و باز جمع ميكرد و بر سر آن مينهاد
و ميخواست كه برگيرد نميتوانست و باز بر سر آن مينهاد گفتم اين كيست گفت مثال مردى
است از امت تو كه امانات مردمان در پيش او باشد و بضبط آن قيام نتواند نمود و باز
قبول امانات كند و بر سر ان نهد و از آنجا بگذشتم قومى را ديدم كه لبهاى و زبانهاى
ايشان بمقاريض آهنى ميبريدند هر گاه ببريدندى با آن هم چنان شدى كه اول بودى گفتم
اينها چه كساند گفت خطباء الفتنه خطيبان زمان فتنهاند كه منصب خطابت را از اهل
حق غصب كرده باشند پس از آنجا در گذشته سوراخى را ديدم كه گاو بزرگ از آنجا بيرون
آمد ميخواست كه باز جاى خود رود نميتوانست گفتم اى جبرئيل اين چيست گفت اين مثال
مرديست كه سخن بزرگ از دهن بيرون اندازد و پشيمان شود بموضع خود خواهد برگرداند
نتواند پس بوادى رسيدم بوى خوش بمشام من رسيد و آواز خوش استماع كردم گفتم اين چه
بوى و آواز است گفت بوى بهشت است و آواز خازنان او ميگويند بار خدايا آنچه بما
وعده كرده آن را بما رسان كه شرف و عزت ما تمام گشت سندس و استبرق و حرير و لؤلؤ و
مرجان و زر و سيمها بسيار شد اكواب و اباريق و آب و شير و انگبين بغايت رسيد
حقتعالى جواب ميدهد كه اى بهشت تو راست هر مؤمنى و مؤمنه كه بوحدانيت من و نبوت
محمد (ص) كه پيغمبر من است بگرود و عمل صالح كند هر كه از من ترسد ايمنش گردانم و
هر چه از من خواهد بدهم هر كه بر من توكل كند كفايتش كنم چه منم خداوندى كه بغير
از من خدايى نيست و هرگز وعده خلاف نكنم بهشت ميگويد كه راضى شدم و از آنجا بوادى
رسيم بوى ناخوش و آواز زشت را احساس كردم گفتم اين چه بوى و آواز است گفت بوى دوزخ
و آواز زبانيه دوزخ ميگويد بار خدايا آنچه بما وعده كرده بده
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله جلد : 5 صفحه : 238