responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 12

از اذن يعقوب مايوس شده پيش يوسف آمدند و انواع بازيها كردند و از تماشاى سبزه صحرا شمه با وى در ميان آورده بزبان حال گفتند

موسم گل دو سه روزيست غنيمت دانيد

كه دگر نوبت تاراج خزان خواهد بود

يوسف (ع) كه آن بازيها ديد و نام تماشا شنيد فرمود كه هر روز در سبزه‌زار صحرا چنين كنيد گفتند آرى بيشتر و خوشتر ميل دارى كه با ما بيايى تا نظاره كنى و ساعتى بازى كنى يوسف خواطر مباركش بآن متوجه شد و قبول اينمعنى كرده با برادران نزد پدر آمده التماس اجازت نموده مضمون اينمقال بزبان حال بعرض رسانيد

زين تنگناى خلوتم خواطر بصحرا ميكشد

كز بوستان باد صبا خوش ميدهد پيغام را

يوسف در اين باب مبالغه فرمود و الحاح بسيار نمود و گفت اى پدر بزرگوار چگونه جايز باشد

حريفان در بهار عيش خندان‌

من اندر كنج غم چون دردمندان‌

يعقوب (ع) در فكر دور و دراز افتاد بجهة عدم اعتماد بر برادران‌ قالُوا گفتند برادران يوسف‌ يا أَبانا اى پدر ما ما لَكَ لا تَأْمَنَّا چيست تو را كه امين نه پندارى ما را عَلى‌ يُوسُفَ‌ بر يوسف و تامل مى‌كنى در فرستادن او وَ إِنَّا لَهُ‌ و حال آنكه ما مر او را لَناصِحُونَ‌ نيكو خواهانيم و بغايت بر وى مهربان‌ أَرْسِلْهُ مَعَنا بفرست او را با ما غَداً فردا بجانب صحرا يَرْتَعْ‌ تا در وسعت و فراخى معيشت بقلها و ميوه‌ها خورد وَ يَلْعَبْ‌ و بازى كند بتير انداختن و شتر دوانيدن و غير آن از انواع لعب مباح مرويست كه همه لعب حرام است مگر لعب مرد با قوم و فرس و اهل خود وَ إِنَّا لَهُ‌ و بدرستى كه مر او را لَحافِظُونَ‌ نگاه‌بانانيم از مكاره و يا از سباع و هوام‌ قالَ‌ فرمود يعقوب (ع) إِنِّي لَيَحْزُنُنِي‌ بدرستى كه مرا اندوهگين دارد أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ‌ آنكه شما بريد او را از پيش من چه شدة مفارقت او بر من بسيار است و صبر بر مهاجرت او دشوار وَ أَخافُ‌ ديگر ميترسم‌ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ‌ از آن كه او را بخورد گرگ چه بدان زمين كه شما ميرويد گرگان بسيار ميباشند مبادا كه گرگى قصد وى كند وَ أَنْتُمْ‌ و حال آنكه شما عَنْهُ غافِلُونَ‌ از او بيخبران باشيد بسبب اشتغال شما بتماشا يا قلة اهتمام در محافظت‌

از آن ترسم كز او غافل نشينيد

از غفلت صورت حالش نه بينيد

در اين ديرينه دشت محنت‌انگيز

كهن گرگى بر او دندان كند تيز

و مرويست كه يعقوب (ع) در خواب ديد كه ده گرگ گرد يوسف در آمده بودند و او را تعرض ميكردند و بر او حمله ميبردند يك گرگ از آن گرگان گرگان ديگر از او منع ميكرد و آخر زمين بشكافت و يوسف بزمين فرو شد و از آنجا بيرون نيامد

نام کتاب : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين نویسنده : كاشانى، ملا فتح الله    جلد : 5  صفحه : 12
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست