715.
الكامل فى التاريخ: وقتى حسين عليه السلام كشته شد و سر او و سرهاى
يارانش، همراه با خولى بن يزيد و حُمَيد بن مسلم ازدى براى عبيد اللَّه فرستاده
شد، خولى ديد كه درِ كاخ، بسته است. به منزلش رفت و سر را در منزلش زير تَشتى
گذاشت و به بسترش رفت و به زنش نوار، گفت: ثروت روزگار را برايت آوردهام. اين،
سرِ حسين است كه در خانه با توست.
نوار
گفت: واى بر تو! مردم، طلا و نقره مىآورند و تو سرِ پسر پيامبر خدا صلى اللَّه
عليه و آله را آوردهاى! به خدا سوگند، هرگز سرم با سر تو در يك خانه جمع نخواهد
شد. و از رختخواب برخاست و به بيرون اتاق رفت.
نوار
گفت: همين طور به نورى چشم دوخته بودم كه همانند ستون از آسمان به سوى تَشت،
پرتوافشان بود و پرندهاى سپيد را مىديدم كه در كنارش پر مىزد.[2]
3/ 7 زنى از بنى بَكر
716.
الملهوف- به نقل از حُمَيد بن مسلم-: وقتى سپاه به زنان امام حسين عليه
السلام در خيمههايش