709.
تاريخ الطبرى- به نقل از قاسم بن بُخَيت-: وقتى كاروان كوفه با سرِ حسين عليه
السلام به سمت شام آمد، وارد مسجد دمشق شد. مروان بن حكم به آنان گفت: چگونه چنين
كارى كرديد؟!
گفتند:
هجده مرد از آنها (بنىهاشم)، به مَصاف ما آمدند و- به خدا سوگند- ما همه آنها را
كشتيم، و اين هم سرها و اسيران.
مروان
از جا جست و رفت. برادر او، يحيى بن حكم، پيش آنان آمد و گفت: چگونه چنين كارى
كرديد؟!
[1] دَخَلتُ عَلى عُبَيدِ اللَّهِ بنِ زِيادٍ وإذا رَأسُ الحُسَينِ بنِ
عَلِيٍّ عليه السلام قُدّامَهُ عَلى تُرسٍ، فَوَ اللَّهِ، ما لَبِثتُ إلّا قَليلًا
حَتّى دَخَلتُ عَلَى المُختارِ، فَإِذا رَأسُ عُبَيدِ اللَّهِ بنُ زِيادٍ عَلى
تُرسٍ 728
( المعجم الكبير: ج 3 ص 125 الرقم
2877، البداية و النهاية: ج 8 ص 196).