691.
تاريخ الطبرى- به نقل از عبد الملك بن نوفل، از پدرش-: پدرم به من خبر داد و گفت:
وقتى حسين عليه السلام كشته شد، عبد اللَّه بن زبير در ميان مردم مكّه به پا خاست
و كشتن حسين عليه السلام را فاجعه دانست و بويژه كوفيان را سرزنش كرد و عموم
عراقىها را مذمّت نمود. او پس از ستايش و ثناى خداوند و درود فرستادن بر محمّد
صلى اللَّه عليه و آله گفت: عراقىها، جز اندكشان، مردمى نيرنگباز و تبهكارند و
كوفيان، بدترينهاى عراقاند. آنان حسين عليه السلام را دعوت كردند تا يارىاش
كنند و او را به حكومت بر خود برگزينند؛ ولى هنگامى كه بر آنها وارد شد، بر ضدّ او
شوريدند و به او گفتند: يا دستت را در دست ما مىگذارى تا تو را دستبسته به نزد
پسر زياد بن سميّه بفرستيم تا حكمش را در باره تو صادر كند و يا مىجنگى!
به
خدا سوگند، حسين عليه السلام ديد كه او و يارانش بسيار اندك اند و با آن كه خداوند
عزّوجلّ هيچ كس را بر غيب، آگاه نكرده، دانست كه همگى كشته خواهند شد؛ امّا او
مرگِ