688.
الصواعق المُحْرِقة: ابن ابى الدنيا، روايت كرده است كه: زيد بن
ارقم، نزد عبيد اللَّه بن زياد بود و به او گفت: چوبت را [از لب حسين] بردار. به
خدا سوگند، همواره مىديدم كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله ميان اين دو لب را
مىبوسيد.
زيد،
سپس گريه كرد. ابن زياد گفت: خدا، چشمانت را گريان كند! اگر پيرمرد خرفتى نبودى،
گردنت را مىزدم.
زيد
برخاست، در حالى كه مىگفت: مردم! از امروز، شما بَردهايد. پسر فاطمه عليها
السلام را كشتيد و ابن مرجانه را حاكم كرديد. به خدا سوگند، خوبانِ شما را مىكُشد
و بَدانتان را به بردگى مىگيرد. از رحمت خدا دور باد آن كه تن به خوارى و ننگ
بدهد!
سپس
به ابن زياد گفت: برايت خبرى را مىگويم كه بيش از اين، تو را به خشم آورَد.
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را ديدم كه حسن عليه السلام را بر روى پاى راست
و حسين عليه السلام را بر روى پاى چپش نشاند و دستش را بر وسط سر اين دو گذاشت و
آن گاه گفت: «خداوندا! من اين دو را و [نيز] صالحِ مؤمنان را به تو مىسپارم». ابن
زياد! امانت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در نزد
[1] كانَ أبو عُثمانَ النَّهدِيُّ مِن قُضاعَةَ، وأدرَكَ النَّبِيَّ
صلى اللَّه عليه و آله ولَم يَرَهُ، وكانَ مِن ساكِنِي الكوفَةِ، فَلَمّا قُتِلَ
الحُسَينُ عليه السلام تَحَوَّلَ إلَى البَصرَةِ، وقالَ: لا أسكُنُ بَلَداً قُتِلَ
فيهِ ابنُ بِنتِ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله 702
( تهذيب الكمال: ج 17 ص 427،
تاريخ دمشق: ج 35 ص 475).
[2] بشر بن غالب اسدى كوفى-
كه كنيهاش ابو صادق است-، از ياران امير مؤمنان عليه السلام، امام حسن عليه
السلام، امام حسين عليه السلام و امام زين العابدين عليه السلام بوده است. ظاهراً
او و برادرش بشير، دعاى روز عرفه را از امام حسين عليه السلام روايت كردهاند. وى،
در زمان مختار، به زندان افكنده شد و پس از كشته شدن مختار، آزاد گرديد.
[3] رَأَيتُ بِشرَ بنَ غالِبٍ يَتَمَرَّغُ عَلى قَبرِ الحُسَينِ عليه
السلام نَدامَةً عَلى ما فاتَهُ مِن نَصرِهِ 703
( الطبقات الكبرى/ الطبقة الخامسة
من الصحابة: ج 1 ص 501 ش 462).
نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 853