نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 792
خدا مىداند كه دوستتان نداريم
و
سرزنشتان نمىكنيم، اگر دوستمان نداشته باشيد».
يزيد
گفت: راست گفتى- اى جوان-؛ امّا پدرت و جدّت، فرمانروايى را مىخواستند و ستايش،
خدايى را كه آن دو را كُشت و خونهايشان را ريخت!
امام
زين العابدين عليه السلام فرمود: «نبوّت و فرمانروايى، همواره در پدران و نياكان
من بوده است، پيش از آن كه تو به دنيا بيايى».[1]
652.
إثبات الوصيّة: هنگامى كه حسين عليه السلام شهيد شد، على بن الحسين (زين العابدين)
عليه السلام را با اهل حرم آوردند و بر يزيد ملعون، وارد كردند. پسر ايشان، باقر
عليه السلام، دو سال و چند ماه داشت. او را نيز همراه ايشان آوردند. يزيد، هنگامى
كه ايشان را ديد، گفت: اى على بن الحسين! چه ديدى؟
فرمود:
«تقدير خداى عزّوجلّ را پيش از آن كه آسمانها و زمين را بيافريند، ديدم».
يزيد
با همنشينانش در كار ايشان، مشورت كرد. آنها به قتل او سفارش كردند و به او گفتند:
ما از سگ بد، بچّهاى نگاه نمىداريم!
على
بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام سخن آغاز كرد و پس از حمد و ثناى خداوند، به
يزيد- كه خدا لعنتش كند- گفت: «اين افراد به تو سفارشى كردند، به خلاف سفارشى كه
همنشينان فرعون به او كردند. فرعون، در كار موسى و هارون، با آنان مشورت كرد و
آنان به او گفتند: به او و برادرش مهلت ده. ولى اينان كشتن ما را به تو