نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 709
547. مثير الأحزان: هنگامى كه حاملان
سر امام حسين عليه السلام به كوفه نزديك شدند، عبيد اللَّه بن زياد در نُخَيله
(همان عبّاسيّه) بود و شامگاه، وارد شد.
و
روايت شده كه نوار، دختر مالك، همسر خولى بن يزيد اصبحى، گفته است: خولى با سر
حسين عليه السلام به درون خانه آمد و آن را زير تَشت گذاشت و به بسترش رفت.
گفتم:
چه خبر؟
گفت:
ثروت روزگار را برايت آوردهام؛ سر حسين را!
گفتم:
واى بر تو! مردم، طلا و نقره آوردهاند و تو، سر حسين، فرزند پيامبر خدا را
آوردى؟! به خدا سوگند، هيچگاه چيزى، سر من و سر تو را گرد هم نمىآورد.
آن
گاه از بسترم بيرون پريدم و نزد تَشت نشستم. به خدا سوگند، همواره به ستون نورى كه
از آسمان تا آن تَشت بود، مىنگريستم و پرندگانى سپيد ديدم كه گرد آن، بال
مىزدند.[1]
4/ 2 بُرده شدن سرها به وسيله قبيله قاتل
548.
تاريخ الطبرى- به نقل از ابو مخنف-: هنگامى كه حسين بن على عليه السلام كشته شد،
سرهاى كسانى را كه از اهل بيت و پيروان و ياران او شهيد شده بودند، نزد عبيد
اللَّه بن زياد آوردند.
[قبيله]
كِنده، سيزده سر آوردند كه رئيس آنها، قيس بن اشعث بود. [قبيله] هوازِن، بيست سر
آوردند كه شمر بن ذى الجوشن، رئيس آنها بود. [قبيله] تميم،
[1] أمَرَ[ يَزيدُ] بِالنِّسوَةِ فَادخِلنَ إلى نِسائِهِ، ثُمَّ أمَرَ
بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام، فَرُفِعَ عَلى سِنِّ قَناةٍ، فَلَمّا رَأَينَ
ذلِكَ نِساؤُهُ أعوَلنَ. فَدَخَلَ- اللَّعينُ- يَزيدُ عَلى نِسائِهِ، فَقالَ: ما
لَكُنَّ لا تَبكينَ مَعَ بَناتِ عَمِّكُنَّ؟ وأمَرَهُنَّ أن يُعوِلنَ مَعَهُنَّ؛
تَمَرُّداً عَلَى اللَّهِ عزّوجلّ، وَاستِهزاءً بِأَولِياءِ اللَّهِ عليهم السلام
...