320.
الإرشاد- از امام زين العابدين عليه السلام-: صبح [عاشورا]، چون امام حسين
عليه السلام چشم گشود و لشكر [دشمن] را ديد، دستانش را بالا برد و گفت: «خداوندا!
تو تكيهگاه من در هر سختى، و اميد من در هر گرفتارى هستى. در هر رويدادى كه براى
من اتّفاق مىافتد، تو تكيهگاه و ساز و برگِ منى. بسى پريشانى [ها] كه دل، در آن
[ها] سست مىشود و چاره، اندك مىگردد و دوست، انسان را وا مىگذارد و دشمن، شماتت
مىكند كه من، از سرِ رغبت به تو، و نه ديگران، شكايتش را نزد تو آوردهام و تو در
آن، برايم گشايش قرار دادهاى و آن را برطرف ساختهاى! تو، ولىّ هر نعمت و صاحبِ
هر نيكى و نهايتِ هر مقصودى هستى».[2]
2/ 3 سخن گفتن زُهَير بن قَين با لشكر كوفه
321.
تاريخ الطبرى- به نقل از كثير بن عبد اللَّه شَعْبى-: هنگامى كه لشكر ما به سوى
حسين عليه السلام حركت كرد، زُهَير بن قَين، غرق در سلاح و سوار بر اسبش- كه دُمى
پُرمو