نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 438
سعد، گِرد آورد، و اين، هنگام غروب بود. من، بيمار بودم. خودم را به
او نزديك كردم تا سخنش را بشنوم. شنيدم كه پدرم به يارانش مىگويد: «خداوند- تبارك
و تعالى- را با بهترين ثناها، مىستايم و او را بر شادى و سختى، ستايش مىكنم.
خدايا! تو را بر اين مىستايم كه به نبوّت، گرامىمان داشتى و قرآن را به ما
آموختى و در دين، بينايمان گرداندى و برايمان، گوش و چشم و دل، قرار دادى و ما را
از مشركان، قرار ندادى.
امّا
بعد، من، يارانى شايستهتر و بهتر از ياران خود نمىشناسم و خانوادهاى بهتر از
خانوادهام، در نيكى كردن و صِله ارحام، سراغ ندارم. خداوند، از جانب من به همه
شما، جزاى خير دهد! هان! من گمان دارم كه روز [كارزار] ما با اين دشمنان، فرداست.
هان كه من، نظرم را برايتان گفتم! همگى آزاديد كه برويد. تعهّدى به من نداريد. اين
[سياهىِ] شب، شما را پوشانده است. آن را مَركب خود سازيد».[1]
1/ 18 پاسخ خانواده و ياران امام عليه السلام
300.
تاريخ الطبرى- به نقل از ضحّاك بن عبد اللَّه مِشرَقى-: من و مالك بن نضْر
ارحَبى، بر حسين عليه السلام وارد شديم.
...
چون شب شد، فرمود: «اين، [سياهىِ] شب است كه شما را پوشانده است. آن