207.
الإرشاد- در گزارش بيرون رفتن امام عليه السلام از مدينه-: حسين عليه السلام
شبهنگام (شب يكشنبه، دو روز مانده از رجب)، به سوى مكّه به راه افتاد و فرزندان،
برادران، برادرزادگان و همه خانوادهاش، جز محمّد بن حنفيّه، همراه او بودند.
محمّد بن حنفيّه، چون دريافت كه ايشان آهنگ بيرون رفتن از مدينه را دارد و خودش هم
نمىداند كه به كجا مىرود، به وى گفت: برادر! تو محبوبترينِ مردم و گرامىترينِ
آنان در نزد منى و دلسوزى را براى هيچ يك از مردم، جز براى تو، نگاه نمىدارم و
تو، بِدان سزاوارترى. از بيعت با يزيد بن معاويه و از شهرها، تا آن جا كه
مىتوانى، چشمپوشى كن. سپس فرستادگانى به سوى مردم، گسيل دار و آنان را به سوى
خود، فرا بخوان. پس اگر مردم از تو پيروى كردند و به بيعت تو در آمدند، خدا را بر
آن، سپاس بگزار و اگر سراغ كسى جز تو رفتند، از دين و خِرد تو، كاسته نمىشود و
مردانگى و ارجمندىِ تو، بر باد نمىرود.
من
نگرانم كه به يكى از اين شهرها وارد شوى و مردم، دچار چنددستگى شوند: گروهى با تو
و گروهى بر ضدّ تو، و با يكديگر نبرد كنند و تو، هدف نخستين نيزه باشى و در آن
صورت، بهترينِ همه اين امّت از نظر شخصيت فردى و پدر و مادر، خونش از همه
پايمالتر و خانوادهاش از همه خوارتر شود.
حسين
عليه السلام به او فرمود: «برادر! پس كجا بروم؟».
گفت:
مكّه. پس اگر سراى آرامى بود، همان جا بمان و اگر تو را در آن، آرامش
[1] در الإرشاد آمده است:
حسين عليه السلام چون خواست به سوى عراق برود، طواف كعبه و سعى بين صفا و مروه را
انجام داد و از احرام، با تقصير بيرون آمد و آن را عمره قرار داد؛ چرا كه
نمىتوانست حج را به پايان برساند( ر. ك: الإرشاد: ج 2 ص 67، مثير الأحزان: ص 38).