responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 232

برايت رام كردم و آنان را رام‌تر از شتر تشنه به هنگام رسيدن به آب نمودم. گردن بنى سعد را برايت نرم كردم و زنگارهاى دلشان را با آب زلال، شستشو دادم و از آن، برق مى‌جهد».

چون حسين عليه السلام نامه را خواند، فرمود: «خداوند، تو را در روز ترس، ايمن بدارد و تو را در روز تشنگى بزرگ، سيراب و عزيز گرداند!».

وقتى يزيد [بن مسعود] آماده شد كه به سوى حسين عليه السلام حركت كند، خبر شهادت امام عليه السلام به او رسيد و از اين خبر، بسيار ناراحت شد.

و امّا مُنذر بن جارود، نامه و فرستاده [ى امام عليه السلام‌] را نزد عبيد اللَّه بن زياد آورد؛ زيرا ترسيد كه نامه، نيرنگى از سوى عبيد اللَّه بن زياد باشد؛ چون دخترش (بحريّه)، همسر عبيد اللَّه بن زياد بود.

عبيد اللَّه، فرستاده را گرفت و به دار آويخت. آن گاه به منبر رفت و خطبه خواند و مردم بصره را از مخالفت و شايعه‌پراكنى ترساند. [عبيد اللَّه‌] آن شب را در بصره خوابيد و چون صبح شد، برادرش عثمان بن زياد را جانشين خود كرد و به سرعت به سمت كوفه حركت نمود.[1]


[1] لَمّا أصبَحَ‌[ ابنُ زِيادٍ] استَنابَ عَلَيهِم أخاهُ عُثمانَ بنَ زِيادٍ، وأسرَعَ هُوَ إلى قَصدِ الكوفَةِ، فَلَمّا قارَبَها نَزَلَ حَتّى أمسى، ثُمَّ دَخَلَها لَيلًا، فَظَنَّ أهلُها أنَّهُ الحُسَينُ عليه السلام، فَتَباشَروا بِقُدومِهِ ودَنَوا مِنهُ، فَلَمّا عَرَفوا أنَّهُ ابنُ زِيادٍ تَفَرَّقوا عَنهُ.

فَدَخَلَ قَصرَ الإِمارَةِ، وباتَ لَيلَتَهُ إلَى الغَداةِ، ثُمَّ خَرَجَ وصَعِدَ المِنبَرَ وخَطَبَهُم، وتَوَعَّدَهُم عَلى مَعصِيَةِ السُّلطانِ، ووَعَدَهُم مَعَ الطّاعَةِ بِالإِحسانِ 125

( الملهوف: ص 114).

نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 232
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست