3/ 8 پيشگويى على عليه السلام درباره قاتل حسين عليه السلام
الف-
يزيد، او را مىكشد
63.
الفتوح- به نقل از ابن عبّاس-: هنگامى كه على عليه السلام از صفّين باز گشت
و كار نهروانيان را تمام كرد، اعوَرِ همْدانى بر او در آمد. على عليه السلام به او
فرمود: «اى حارث! آيا فهميدى كه من امروز از صبح، گرفته و اندوهگين و بىتاب و
مضطربم؟».
حارث
گفت: علّت چيست، اى امير مؤمنان؟ آيا از جنگ با شاميان و بصريان و اهل نهروان
پشيمانى؟
امام
عليه السلام فرمود: «نه، واى بر تو- اى حارث- كه من از آن شادمانم! در عالم رؤيا،
سرزمين كربلا را ديدم و ديدم كه پسرم حسين، با سرِ بريده بر روى زمين آن افتاده
است و درختان را به رو افتاده و آسمان را شكافْ برداشته و بارهاى شتران را بر زمين
افتاده ديدم و شنيدم كه مُنادىاى ميان آسمان و زمين، ندا مىدهد و مىگويد: اى
قاتلان حسين! ما را ترسانديد. خدا، شما را بترساند و بكشد!
سپس
بيدار شدم و به خاطر آنچه ديده بودم، در اضطراب افتادم».
حارث
به او گفت: چنين نيست، اى امير مؤمنان! آن رؤيا جز خير نيست.
[1] قالَ[ ابنُ الزُّبَيرِ لِلحُسَينِ عليه السلام]: فَما تُريدُ أن
تَصنَعَ؟ قالَ عليه السلام: أجمَعُ فِتيانِي السّاعَةَ ثُمَّ أمشي إلَيهِ، فَإِذا
بَلَغتُ البابَ احتَبَستُهُم عَلَيهِ ثُمَّ دَخَلتُ عَلَيهِ. قالَ: فَإِنّي
أخافُهُ عَلَيكَ إذا دَخَلتَ، قالَ: لا آتيهِ إلّا وأنَا عَلَى الِامتِناعِ
قادِرٌ.