responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 185

3/ 2 رؤياى امير مؤمنان عليه السلام در كربلا

55. كمال الدين‌- به نقل از ابن عبّاس-: در حركت به سوى صفّين، من همراه امير مؤمنان عليه السلام بودم. هنگامى كه در نينوا در [كناره‌] رود فرات فرود آمد، با صداى بلند فرمود: «اى ابن عبّاس! آيا اين جا را مى‌شناسى؟».

گفتم: اى امير مؤمنان! آن را نمى‌شناسم.

فرمود: «اگر آن را مانند من مى‌شناختى، از آن نمى‌گذشتى، جز اين كه مانند من گريه مى‌كردى».

سپس امام عليه السلام مدّتى طولانى گريه كرد تا محاسنش خيس شد و قطره‌هاى اشك بر سينه‌اش چكيد و ما با او گريستيم و او مى‌فرمود: «آه، آه! خاندان ابو سفيان، از [جان‌] من چه مى‌خواهند؟! خاندان حرب، حزب شيطان و همدستان كفر، از [جان‌] من چه مى‌خواهند؟! اى ابا عبد اللَّه! صبر داشته باش كه پدرت از آنها همان ديده كه تو از آنها خواهى ديد».

آن گاه آبى خواست و براى نماز، وضو گرفت و بسيار نماز خواند و مانند سخن اوّلش را، تكرار كرد، جز آن كه پس از تمام شدن نمازش، به خواب سبُكى رفت و سپس بيدار شد و فرمود: «ابن عبّاس!».

گفتم: بله! من اين جا هستم.

فرمود: «آيا آنچه را هم‌اكنون در خواب ديدم، به تو نگويم؟».

گفتم: خوش بخوابى و خوابت خير باشد، اى امير مؤمنان!

فرمود: «گويى مردانى سپيد ديدم كه از آسمان فرود آمدند و پرچم‌هاى سفيدى همراه داشتند و شمشيرهاى سپيد و درخشان خود را از گردن، آويخته بودند و گرد اين زمين، خط كشيدند و سپس ديدم كه شاخه‌هاى اين درختان خرما بر زمين خورد و از آنها خون تازه، جارى بود و گويا فرزند نونهال و جگرگوشه‌ام حسين، در ميان‌

نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 185
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست