نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 172
و سپس فرمود: «اى ابا عبد اللَّه! بر من گران است» و سپس گريست.
گفتم:
پدر و مادرم فدايت باد! امروز كه روز اوّل است، چنين كردى؟ ماجرا چيست؟
فرمود:
«بر اين پسرم مىگريم. او را دستهاى متجاوزِ كافر از بنى اميّه مىكشند. خدا،
شفاعت مرا در روز قيامت، نصيبشان نكند! مردى او را مىكشد كه به دين، ضربه مىزند
و به خداى بزرگ، كفر مىورزد».[1]
د-
مردى از بنى اميّه به نام يزيد
35.
سير أعلام النبلاء- به نقل از ابو عبيده كه سند روايت را به پيامبر صلى اللَّه عليه و
آله مىرساند-: همواره كار امّت من بر پاست، تا آن كه مردى از بنى اميّه، به نام
يزيد، به آن ضربه مىزند.[2]
36.
الملهوف: دو سال كه از تولّد حسين عليه السلام گذشت، پيامبر صلى اللَّه عليه
و آله به سفرى رفت و در راه، در جايى توقّف كرد و كلمه استِرجاع (إنّا للَّهِ) بر
زبان آورد و چشمانش اشكبار شد. علّت را پرسيدند. فرمود: «اين، جبرئيل است كه از
زمينى كنار رود فرات به نام كربلا برايم خبر آورده كه فرزندم حسين، پسر فاطمه، در
آن، كشته مىشود».
به
ايشان گفته شد: اى پيامبر خدا! چه كسى او را مىكشد؟
فرمود:
«مردى كه نامش يزيد است. و گويى جايگاه بر خاك افتادن و به خاك سپردنش را
مىبينم!».[3]
[2] خَرَجَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام فَجَلَسَ فِي المَسجِدِ،
وَاجتَمَعَ أصحابُهُ حَولَهُ، وجاءَ الحُسَينُ عليه السلام حَتّى قامَ بَينَ
يَدَيهِ، فَوَضَعَ يَدَهُ عَلى رَأسِهِ، فَقالَ: يا بُنَيَّ، إنَّ اللَّهَ عَيَّرَ
أقواماً بِالقُرآنِ، فَقالَ:« فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا
مُنْظَرِينَ)،
وَايمُ اللَّهِ، لَيَقتُلُنَّكَ بَعدي، ثُمَّ تَبكيكَ السَّماءُ وَالأَرضُ 56
( كامل الزيارات: ص 180 ح 242،
بحار الأنوار: ج 45 ص 209 ح 16).
[3] قالَ عَلِيٌّ عليه السلام لِلحُسَينِ عليه السلام: يا أبا عَبدِ
اللَّهِ، إسوَةٌ أنتَ قِدماً ... فَوَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ، لَيَسفِكَنَّ بَنو
امَيَّةَ دَمَكَ، ثُمَّ لا يُزيلونَكَ عَن دينِكَ، ولا يُنسونَكَ ذِكرَ رَبِّكَ 57
( كامل الزيارات: ص 149 ح 178،
بحار الأنوار: ج 44 ص 262 ح 17).
نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 172