را نقض كردند و با اين كارشان به آمريكا گفتند: تو غلط مىكنى! چطور آمريكا كه در عراق نافرمانىِ صدام را تحمل نكرد، اكنون نافرمانىِ صربها را تحمل مىكند؟!
با جناياتى كه در تمام دنيا عليه مسلمانان انجام مىشود، ديگر فرياد دفاع از حقوق بشر در حلقوم آمريكا خشكيده است. البته هنوز با كمال بىحيايى مىگويند ايران جزو ليستِ سياه حقوق بشر است؛ زيرا رعايت نمىكند.
اما خودشان هم مىفهمند كه اين حرفشان يك لطيفه و شوخى است، نه يك حرفِ جدّى.
اكنون صربها علاج مشكل خود را در آن ديدهاند كه قمه را از رو ببندند. به اذيت و آزار و كشتار و خونريزى بپردازند. انسانها را بكشند و نسل مسلمانان را از بين ببرند. اما آيا با كشتنِ انسانها مىتوان مشكلات را حل كرد؟
اگر تا كنون با كشتنِ انسانها، مشكلات حل شده است، از اين پس هم خواهد شد.
ممكن است كه جنايتكاران، يك شهر و يا حتى يك مملكت را به آتش بكشند يا چندين ميليون انسان را نسلكُشى كنند؛ اما آيا خيال مىكنند كه با اين كارها صداى انسانها خفه مىشود و حريف از ميدان به در مىرود؟
تجربه تاريخى به ما آموخته است كه جنايت كردن، دشمنىها را شدت مىبخشد و رسوايىِ جنايتكاران را بيشتر مىكند. صربها هم با ارتكاب اين جنايات، دارند با دستِ خودشان، قبرشان را مىكَنند. (تكبير نمازگزاران و شعار «آمريكا نابود است»)
اين، گزارش كوتاهى از وضع اسفبار مسلمانان در دنياى امروز بود. اسلام نيز امروز بين دو بلاى بزرگِ داخلى و خارجى گرفتار است. دشمنان خارجى اسلام، همدست، همپيمان و همگام هستند.
اين كه ما مىبينيم كه از شرق تا غرب همه دشمنان ما هماهنگ عمل مىكنند، يك امر تصادفى و بدون برنامهريزى و هماهنگى نيست. دشمنان اسلام در برابر قيام و مقاومت و ايمانِ مسلمانان با يكديگر متحد شدهاند.
به آن چهارصد و چند نفرى كه از خانه و كاشانه خود اخراج شدهاند، گفتهاند كه ده نفر از شما مىتوانيد به خانههايتان برگرديد.
هيچ كدام از آنها حاضر نشدهاند به تنهايى به خانهشان برگردند. دشمنان اسلام مىبينند كه مسلمانان حتى در سختترين شرايطِ سرماى هوا و با وجود بيمارى و گرسنگى و تشنگى، مقاومت مىكنند و حاضر به تسليم و عقبنشينى نيستند.
دشمنان اسلام مىفهمند كه اگر روحيه ايمان و مقاومت در ميان مسلمانان همگانى شد، آنها بايد فاتحه سيطره ظالمانه و تاراج غاصبانه خود را بخوانند. به همين دليل، به طور هماهنگ به ما حمله مىكنند. در عين حال، دشمنان اسلام تلاش مىكنند كه تا حدّ امكان ما را فريب دهند. به عنوان مثال، شما به حمله عراق به كويت نگاه كنيد. در اين باره، چند تفسير سياسى ارائه شد.
برخى مىگفتند: صدام با حمله به كويت، مىخواست بوش را كه در پايان دوره رياست جمهورىِ خود بود، بيازمايد كه آيا دست به تهاجم به منطقه و عراق در دفاع از كويت، خواهد زد يا نه؟
اما به نظر من، كه شايد شما آن را نپسنديد، حمله صدام به كويت، توطئه و نقشه خود آمريكا است و عزل صدام از رياست جمهورىِ عراق براى آمريكا، از كشتن يك مگس هم سادهتر است؛ اما چرا آمريكا اين كار را نمىكند؟!
آمريكا به صدام نياز دارد تا به وسيله او، لشكركشىِ خود به خليج فارس و تقويت كردنِ نيروى نظامى خود در خليج فارس را توجيه كند. همان طور كه از اول،