responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : همپاى انقلاب نویسنده : موسوى اردبيلى، سيد عبدالكريم    جلد : 1  صفحه : 701

به ابوذر سخنى گفتند. امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام، ابوذر را با عنوان «يا عَمَّاه» يعنى" عمو جان" خطاب كردند.

ابوذر به خاطر صداقت و راستگويى به مقام معنوىِ بسيار بلند و برجسته‌اى دست يافت. در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه از ايشان پرسيدند: بهترين عبادتِ ابوذر كدام بود؟

امام صادق عليه السلام فرمودند:

«اكْثَرُ عِبادَةِ ابِى ذَرٍّ التَّفَكُّرُ»[1]؛ يعنى بيشترين عبادتِ ابوذر «تفكر» بود و ابوذر، اين مقام معنوىِ بزرگ را از راه تفكر به دست آوَرْد.

امام صادق عليه السلام مهم‌ترين عبادت ابوذر را جهاد يا قرائت قرآن يا نماز يا كار و تلاشْ بيان نكردند، بلكه فرمودند: مهم‌ترين عبادتِ ابوذر، تفكر بود. از اين روايت، اهميت تفكر فهميده مى‌شود.

در زمان امام سجاد عليه السلام، مردى به نام عُبّاد مصرى زندگى مى‌كرد. او صاحب مكتب بود.

ادعاهايى داشت. لباس ژنده مى‌پوشيد و آدم‌هاى زيادى را اطراف خودش جمع كرده بود كه به او احترام مى‌گذاشتند و دستش را مى‌بوسيدند.

عُبّاد مصرى گاهى اوقات براى اينكه خودى نشان دهد و اطرافيانش او را آدم بزرگى بپندارند، جسارت‌هايى به امام سجاد عليه السلام مى‌كرد.

روزى امام سجاد عليه السلام پياده به مكه مى‌رفت. عُبّاد در راه به امام سجاد عليه السلام برخورد كرد و از ايشان پرسيد: به كجا مى‌رويد؟ امام سجاد عليه السلام فرمودند: مى‌خواهم به مكه بروم. عُبّاد از امام سجاد عليه السلام پرسيد:

زاد و راحله‌ات كو؟ امام سجاد عليه السلام فرمودند:

مى‌خواهم پياده به مكه بروم؛ ثوابِ بيشترى دارد.

عُبّاد مصرى، فرد متظاهرى بود. در اينجا براى اينكه اطرافيانش فكر كنند او علاوه بر اينكه زاهد و عابد است، فردى انقلابى هم هست، به امام سجاد عليه السلام عرض كرد:

كار خوبى نكرده‌اى كه از جهاد دست برداشته‌اى و مشغولِ عبادت شده‌اى!

عُبّاد مصرى در زمان امام باقر عليه السلام هم زنده بود و ديگر پيرمردى شده بود؛ اما همچنان فردى متظاهر و رياكار بود.

گاهى اوقات هم به ديدنِ امام باقر عليه السلام مى‌رفت؛ اما چون فردِ صادق و راستگويى نبود، امام باقر عليه السلام او را دوست نداشت.

همه ما بايد در گفتار، عمل، فكر و نيتْ صادق باشيم. اين شعارِ انبياى صالحين است.

اگر صدق و كذب، جايگاه شايسته خود را در ميان مردم بيابند و مردم در اثر تربيت اسلامى، اهل صدق و راستگويى شوند و از كذب پرهيز كنند، زمينه وجود بسيارى از گناهان از جمله ريا، از بين مى‌رود.

اگر فردى صدق و راستگويى را رعايت كند، رياكار و منافق نمى‌شود؛ زيرا اساسِ ريا و نفاق، كذب است. اين همه ضرر و خسارت كه منافقين در طول تاريخ بر بشريت وارد كرده‌اند، ناشى از آن بوده است كه منافقين در گفتار و كردار از دروغگويى پرهيز نمى‌كرده‌اند.

قرآن شريف در باره دروغگويىِ منافقين مى‌فرمايد:

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ الَّا انْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ فى‌ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً»[2]

[پاره‌اى از مردم مى‌گويند: به خدا و روز قيامتْ ايمان آورده‌ايم، حال آنكه‌


[1]-/ ر. ك: علامه مجلسى، بحار الانوار، ج 22، ص 431 و ج 68، ص 323.

[2]- سوره بقره( 2)، آيه 8-/ 9.

نام کتاب : همپاى انقلاب نویسنده : موسوى اردبيلى، سيد عبدالكريم    جلد : 1  صفحه : 701
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست