همچنين خداوند، كذب را به گمراهان، اقوام پيشين، اصحاب ايْكَة، قوم نوح، قوم ثمود، قوم لوط، قوم عاد، اصحاب الرَّسّ، قوم شُعَيب، فرعونيان و نظاير آنها نسبت داده است.
خداوند در آيات فراوانى از قرآن، نتيجه صدق را خير كثير ناميده است. نتيجه صدق، خير كثير، نجات، سعادت و پاداشِ خوب است. نتيجه كذب هم محروميت از نعمتهاى خداوند، ارتكاب ظلم، هلاكت، حَبْط اعمال، رو سياهى، عذاب اليم، عصيان، خسران و فسق است.
خداوند در بيش از چهارصد آيه از آيات قرآن به بحث در باره صدق و كذب پرداخته و اين دو عنوان را از جهات مختلف بررسى نموده است. اين بحثِ بسيار وسيع و گسترده، تنها براى خواندن و ثواب بردن و سخنرانى كردن و شمردن و آمار دادن نيست.
بحثِ گسترده قرآن از عنوان صدق و كذب براى اين است كه ما با اين دو عنوان با همه گستردگىِ مواردشان آشنا شويم و خودمان و فرزندان و جوانان و خويشاوندان و افرادى را كه تحتِ تعليم و تربيتِ ما هستند و همه مردم را به گونهاى تربيت كنيم كه در تمام موارد، اهل صدق باشند و از كذب پرهيز كنند.
اين همان «تربيت اسلامى» است.
همه ما مىدانيم كه يكى از برجستهترين ياران پيامبر صلى الله عليه و آله، ابوذر است. نام ابوذر هميشه در كنار نام سلمان و مقداد مىدرخشد. وقتى كه معصوم عليه السلام مىخواهد ابوذر را مدح كند، مىگويد: آسمان سايه نيفكنده و زمين بر پشت نگرفته، كسى را كه راستگوتر از ابوذر باشد.
بزرگترين ويژگى ابوذر در زندگى، راستگويى و صداقت در گفتار و در كردار بود. ابوذر آنچنان راستگو بود كه حتى دشمنانش نيز به راستگويىِ او ايمان داشتند.
حكومتِ وقت مىخواست او را به بدترين مكان، تبعيد كند.
سران حكومتِ آن وقت با خود فكر كردند كه بدترين مكان براى ابوذر كجا است كه اگر او را به آنجا بفرستند، بيشتر اذيت شود و شب و روز ناراحت باشد و شكنجه روحى ببيند؟ در اين باره با يكديگر مشورت كردند.
با خود بحث كردند كه ابوذر را به كجا بفرستند كه بيشتر رنج ببرد؟ از چه كسى در اين باره پرسش كنند؟ به اين نتيجه رسيدند كه بايد از خود ابوذر بپرسند زيرا هم بهتر از ديگران مىداند كه در كجا بيشتر ناراحت مىشود و هم كاملًا راستگو است و حقيقتِ مطلب را اظهار مىكند.
به ابوذر گفتند: اگر بخواهيم تو را به جايى تبعيد كنيم كه در آنجا بيش از هر جاى ديگرى ناراحت و اذيت شوى، بدترين جا از نظر تو كجا است؟ ابوذر گفت: رَبَذه. گفتند: چرا ربذه؟ گفت: زيرا در دوره جاهليت و قبل از مسلمان شدن، در آنجا زندگى مىكردهام و آنجا خاطره دوران جاهليت را براى من زنده مىكند.
از ابوذر پرسيدند: كجا را بيشتر از هر جاى ديگر دوست دارى؟ گفت: مدينه را بيشتر از همه جا دوست دارم؛ چون قبر پيامبر در آنجا است. از او پرسيدند: بعد از مدينه، كجا را بيشتر از همه جا دوست دارى؟ گفت: مكه.
حكومت وقتْ ابوذر را به ربذه تبعيد كرد و ورودِ او به مكه و مدينه را ممنوع نمود.
هنگامى كه مىخواستند ابوذر را تبعيد كنند، حكومتِ وقت، مشايعت كردنِ ابوذر را ممنوع كرد.
حضرت على عليه السلام همراه با امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام و عمار ياسر، چهار نفرى براى مشايعتِ ابوذر آمدند. مأموران دولتِ وقت آمدند و جلوِ مشايعتِ ابوذر را گرفتند.