ابن عباس نقل مىكرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
در روز قيامت، خداوند به همه مردم خطاب مىكند كه: «ايْنَ زَيْنُ الْعابِدين؟»، يعنى:
زينت و مايه فخرِ عابدان كجا است؟
هنگامى كه خداوند چنين مىفرمايد، همه افراد بشر چشمهاى خود را به صفها مىدوزند تا ببينند مايه فخر و زينتِ عابدان كيست. در اين هنگام، فرزند من، على بن الحسين بن ابى طالب از جاى بر مىخيزد و به عنوان زين العابدين به مردم معرفى مىشود.
زُهرى در ادامه سخنش به عثمان بن عُيَينه گفت: اين حديث را سعيد بن مصيّب از ابن عباس و او از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرده است. به همين دليل، من همواره نام مبارك على بن الحسين را با لقب زين العابدين ياد مىكنم.
روزى امام سجاد عليه السلام از كوچهاى عبور مىكرد. در همان هنگام، عمر بن عبد العزيز نيز از همان كوچه مىگذشت. عمر بن عبد العزيز لباس و كفشِ بسيار زيبايى پوشيده بود.
خود را هم كاملًا زينت كرده بود، به طورى كه بند كفشش هم از نقره بود.
امام سجاد عليه السلام به شخصى كه همراه ايشان بود، فرمودند: اين شخصِ فاسق را مىبينى كه چگونه خود را آرايش كرده و راه مىرود؟
همين شخص روزى امير مردم خواهد شد.
آن شخص بسيار تعجب كرد، اما در مدتِ كوتاهى عمر بن عبد العزيز به حكومت رسيد.
عمر بن عبد العزيز بهترين خليفه بنى عباس بود؛ با اين حال، امام سجاد عليه السلام او را فاسق ناميد. واى بر بقيّه آنها!
در دوران حكومت عمر بن عبد العزيز، حضرت سجاد عليه السلام در برابر حكومت عمر بن عبد العزيز ايستادگى و مقاومت نمود.
با اين حال، عمر بن عبد العزيز به شدت تحت تأثير شخصيّت علمى و معنوىِ حضرت امام سجاد عليه السلام قرار داشت و ايشان را مىستود.
روزى عمر بن عبد العزيز در دوران خلافتِ خود در مجلس نشسته بود. حضرت امام سجاد عليه السلام نيز در آن مجلس حاضر بودند.
سپس امام سجاد عليه السلام بلند شدند و از آن مجلس بيرون رفتند.
در اين هنگام، عمر بن عبد العزيز از مردانى كه در آنجا نشسته بودند، پرسيد:
به نظر شما امروز شريفترين، كريمترين و شايستهترينِ همه مردم كيست؟ چه كسى از همه مردم برتر است؟ افرادى كه در آن جلسه حاضر بودند، همگى به عمر بن عبد العزيز گفتند: امروز برترين و شايستهترينِ همه مردم شما هستيد.
عمر بن عبد العزيز گفت: خير! راست نگفتيد. امروز برترين و شايستهترينِ همه مردم، شخصى است كه هم اكنون بلند شد و از مجلس بيرون رفت؛ زيرا همه ما آرزو مىكنيم كه اى كاش به جاى او بوديم و او آرزو نمىكند كه به جاى يكى از ما باشد.
امام باقر عليه السلام فرمودهاند: هنگامى كه پدرم در حال رحلت بود، وصيتهايى به من نمود.
آخرين وصيتِ پدرم امام سجاد عليه السلام به من اين بود كه مرا به سينه خود چسبانيد و فرمود: