[اگر پيامبر پارهاى سخنان را به افترا به ما مىبست، با قدرتْ او را مىگرفتيم، سپس رگِ دلش را پاره مىكرديم و هيچ يك از شما را توانِ آن نبود كه مانع شود.]
خداوند به پيامبر مىفرمايد:
اگر كوچكترين انحراف، مصلحتانديشى و سازشكارى سبب شود كه تو يك كلمه بر آنچه من گفتهام، بيفزايى و يا از آن كم كنى، با دستِ راستْ تو را مىگيرم و شاهرگِ گردنت را قطع مىكنم و هيچ كس نمىتواند مانعِ از بين رفتنِ تو بشود.
خداوند در مورد اهميت استقامت در دوران پس از پيامبر صلى الله عليه و آله نيز فرموده است:
[جز اين نيست كه محمّد پيامبرى است كه پيش از او پيامبرانى ديگر بودهاند.
آيا اگر بميرد يا كشته شود، شما به آيين پيشينِ خود باز مىگرديد؟ هر كس كه باز گردد، هيچ زيانى به خدا نخواهد رسانيد.
خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.]
يعنى آيا اگر پيامبر صلى الله عليه و آله مُرد، شما استقامتتان را از دست مىدهيد؟ آيا دگرگون مىشويد و راهى غير از اسلام انتخاب مىكنيد؟ اگر مرتكبِ چنين كارى شويد، جز به خودتان، به هيچ كس ضرر نخواهيد زد.
عوامل مختلفى وجود دارند كه ضد صبر و استقامت هستند. گاهى اوقات بعضى از اين عوامل به وجود مىآيند و سبب مىشوند كه انسان در اعتقاد، انديشه و راهى كه مىپيمايد، متزلزل شود.
در اثر پيدايش اين عوامل ضدّ صبر و استقامت، انسان كم كم از كردهاش پشيمان مىشود، از عملش توبه مىكند، از راهش نادم مىشود، حرفش را پس مىگيرد، شعارش را كم مىكند و از هدفش دست بر مىدارد. اين عوامل حتى در تاريخ انقلابها و زندگى انقلابىهاى دنيا بسيار پيش آمده است. ما در تاريخ، نظاير فراوانى براى آن مىيابيم. عوامل ضد صبر و استقامت، چه چيزهايى هستند؟ چه عواملى موجب مىشوند كه يك ملتِ زنده، فداكار و انقلابى، صبر و استقامتِ خود را از دست بدهند؟
يكى از عواملى كه سبب مىشود انسان، صبر و استقامتِ خود را از دست بدهد، مشكلات انجامِ يك كار است. گاه انسان در ابتدا از دور به يك هدف نگاه مىكند؛ اما محاسبات مربوط به رسيدن به آن هدف را به طور دقيق انجام نمىدهد.
در ابتدا، انسان خيال مىكند كه راه رسيدن به هدف، ساده و روان است و به راحتى مىتوان با مشكلاتِ آن جنگيد؛ اما وقتى انسان وارد ميدان عمل مىشود، مشكلات فراوانى در سرِ راه خود مىبيند.
فراوانىِ مشكلات، سبب مىشود كه كم كم انسان در راه و افكار خودش تجديد نظر كند و راه و فكر يا چاره ديگرى را دنبال كند تا خود را از مشكلات فراوانِ مسيرى كه قبلًا انتخاب كرده، نجات دهد.
بنا بر اين گاهى اوقات، شكستها و ناكامىها سبب مىشود كه انسان از فكر و هدف و راه اوليه خود دست بردارد؛ زيرا در آغاز، انسان گمان نمىكرد كه اين مسير، اين همه شكست و ناكامى داشته باشد.