انسانْ اين امانت را پذيرفت، اين بود كه انسان، نادان و ستمگر بود.
خداوند، هيچ چيزى را امانتِ خود نناميده است. اين شىء چيست كه خداوند در اين آيه شريفه، آن را امانتِ خود ناميده است؟
اين امانت، چقدر اهميت دارد كه زمين و كوهها و آسمان از نگهدارىِ آن مىترسند و نمىتوانند آن را به عنوان امانت نگهدارى كنند؟ انسان در چه زمانى، در كجا و چگونه اين امانتِ مهمّ الهى را پذيرفته است؟
اين آيه شريفه، بسيار دقيق و عميق و پيچيده است. در عين حال از مطلب بسيار مهمّى خبر مىدهد. تعداد زيادى از دانشمندان علم تفسير مىگويند كه منظور از اين امانت، دين و شريعت و هدايتِ خداوند است.
در زمان ما، در ميان اديان مختلف، دينِ بر حق، دين اسلام است. در ميان مذاهب و فرقههاى مختلف اسلامى نيز يك فرقه رستگار و بر حق وجود دارد. مىتوان اين مذهب رستگار را «اسلام ناب محمدى» ناميد.
اسلام ناب محمدى، امروز لباسِ تفكرِ اسلام انقلابى را بر خود پوشيده و به شكلِ انقلاب اسلامى تجلى كرده است. خداوند، اين امانت را در اختيار ما قرار داده است.
خداوند افرادى را كه به وظايفِ خود در مقابلِ اين امانتْ درست عمل نمىكنند و امانتدارى نشان نمىدهند، مورد توبيخ قرار داده است. اگر ما بخواهيم مشمولِ اين توبيخِ خداوند قرار نگيريم، بايد اين امانتِ الهى و وظايف خودمان در برابر آن را شناسايى كنيم و به وظايفِ خودمان در برابر اين امانت الهى عمل نماييم.
بحمد اللّه و به لطف و فضل پروردگار، امروز اسلامِ انقلابى در ايران تجلى پيدا كرده است.
[جز اين نيست كه محمّد پيامبرى است كه پيش از او پيامبرانى ديگر بودهاند. آيا اگر بميرد يا كشته شود، شما به آيين پيشين خود باز مىگرديد؟ هر كس كه باز گردد، هيچ زيانى به خدا نخواهد رسانيد.
خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.]
گويا اين آيه شريفه نيز بيانگر نگرانى خداوند در باره عكس العملِ ما در دورانِ پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله است. نگرانى از اين است كه آيا ما آن امانتِ الهى را به طور شايسته حفظ خواهيم كرد يا خير؟
اگر ما بخواهيم مشمول توبيخِ اين دو آيه قرار نگيريم، بايد اسلام را بشناسيم، انقلاب را بشناسيم، راه حراست و حفاظتش را بدانيم، همّتِ عمل داشته باشيم، تا شايستگىِ امانتدارىِ خداوند را به دست آوريم.
اينك ما امانتدار انقلاب اسلامى ايران هستيم. همه انقلابهاى دنيا، بر حق باشند يا باطل، مراحلى دارند. اين مراحل، عبارتاند از: انعقاد نطفه، زايش، نمو، رشد، شكوفايى، توقف و مرگ.
در تاريخ انقلابها، در برخى موارد، پاسداران يك انقلاب نسبت به وظايف انقلابىِ خودشان كمتوجهى كردهاند.
در نتيجه، اين انقلابها قبل از آنكه مراحل ياد شده را سپرى كنند، دچار مرگ زودرس گرديدهاند.
انقلاب ما، انقلاب اسلامى است. اسلام، مرگ ندارد. اسلام، دينِ هميشگى است.
پس انقلابِ ما هم مرگِ طبيعى ندارد؛ مگر اينكه خداى ناكرده، ما دانسته يا ندانسته، در انجام وظايف دينى و وجدانىِ خودمان