انسان بتواند آن را ناديده بگيرد و بىتفاوت از مقابلِ آن رد شود.
يازدهمين دستاورد پيروزى انقلاب، رشد بخش كشاورزى و تأمين مواد غذايى است.
پس از پيروزى انقلاب، حدود چهارده ميليون نفر به جمعيتِ ما افزوده شده است. علاوه بر آنها، آوارگان و معاودين عراقى و افغانى هم به كشور ما آمدهاند. با نرخ رشد سه و نيم درصد، ساليانه حدود يك ميليون نفر ديگر به جمعيت كشورِ ما افزوده مىشود.
با وجود اين همه افزايش جمعيت، به دليل رشد فراوانى كه در بخش كشاورزى و تأمين مواد غذايى داشتهايم، به خوبى توانستهايم مواد غذايىِ مورد نياز كشور را تأمين كنيم.
طبق آمار رسمى كشور، حدود يك ميليون هكتار زمين كه قبلًا زير كشت نبوده، زير كشت رفته است. حدود هشتصد هزار هكتار زمينِ كِشت موقت كه قبلًا در دستِ مستكبرين بوده، به كشاورزان واگذار شده است.
براى افزايش بهرهورى در بخش كشاورزى، مخصوصاً در كشت گندم و برنج، تلاش فراوانى شده است. برنج آمل يك و آمل دو، نمونههايى از موفقيت در افزايش بهرهورى هستند.
دوازدهمين دستاورد پيروزى انقلاب، صدور انقلاب و دادن روحيه و اميد به مسلمانان دنيا است. اگر مىبينيد كه كانون انقلاب مردم فلسطين، مسجد است و فلسطينىها در مسجد جمع مىشوند و حركتِ انقلابىِ خود را از مسجد شروع مىكنند، اين از نتايج اين انقلاب است.
همچنين اگر مىبينيد كه امروز در حركتهاى انقلابىِ كشورهاى اسلامى، روحانيون در خط مقدم و در صفِ جلو هستند، اين هم از بركات پيروزى انقلاب اسلامى ايران است. در باره اين دستاورد انقلاب، قبلًا بسيار صحبت شده است. بنا بر اين من زياد در اين باره صحبت نمىكنم.
دستاوردهايى كه براى انقلاب ذكر كردم نتايجِ به دست آمده انقلاب در اين نُه سال است. ممكن است از ذكر برخى از آنها غفلت كرده باشم. فكر نمىكنم هيچ انسان منصفى در صحّتِ دستاوردهايى كه براى انقلاب بيان كردم، شك كند؛ زيرا در همه موارد من حد اقلِ نتايجِ حاصل شده را بيان كردم.
چيزهايى كه در باره دستاوردهاى انقلاب گفتم، خلاصه نتايج انقلاب در نُه سالِ گذشته است. همه ما بايد از صميم قلب، بگوييم:
[سپاس خدايى را كه اندوه را از ما دور كرد؛ زيرا پروردگار ما آمرزنده و شكرپذير است.]
شكر خداى را كه آن گرفتارىها، اسارتها و بيچارگىها را از بين بُرد و برطرف كرد و ما امروز به اين دستاوردهاى انقلاب دست يافتهايم.
اين روزها كه در آستانه دهمين سال پيروزى انقلاب هستيم، نغمههايى از بعضى از افراد شنيده مىشود. البته اين همه نغمهها از قبل هم وجود داشته است. از جمله، مىگويند:
جنگ بد است. جنگ طول كشيده است.
جنگ حرام است. جنگ مصلحت نيست.
صلح خوب است.
اينها چه مىگويند؟ مگر كسى گفته كه صلح بد است و جنگ خوب است؟ منظور كدام صلح و كدام جنگ است؟ اگر صلحى شرافتمندانه باشد و آبرو و حيثيت بياورد و خونِ شهدا را به بادِ فنا ندهد، آيا كسى هست كه چنين صلحى را نپذيرد؟
چه كسى صلح شرافتمندانه را نمىپذيرد تا با او بجنگيم و بگوييم: چرا صلح نمىكنى؟