جهتِ حمايت از منافع مستكبران و عليه مستضعفان بود. پس از پيروزى انقلاب، شروع به اصلاح قوانين شد كه شايد تا كنون حدود شصت درصد از قوانين تغيير كرده است.
اصلاح ساير قوانين نيز نيازمند زمانِ بيشترى است.
هشتمين دستاورد انقلاب، اسلامى كردن و مردمى كردن پرسنل ادارى و قضائى كشور است. پاكسازىها، گزينشها و پذيرشها به همين منظور، صورت گرفته است.
به عنوان مثال، در قوه قضائيه كه من اطلاعاتِ بيشترى در باره آن دارم، از حدود بيش از سه هزار قاضى، هشتصد نفرِ آنها مُعَمَّم هستند. بيش از هزار نفرِ آنها بعد از انقلاب استخدام شدهاند. بقيه آنها از قضات دوره سابق باقى ماندهاند، اما پس از چند بار پاكسازى كردن.
البته در زمينه اين دستاوردِ انقلاب هم موفقيتِ ما صد در صد نبوده است. شايد موفقيت ما در اين زمينه، حدود هشتاد تا نود درصد بوده است.
نهمين دستاورد انقلاب، شكوفا شدنِ استعدادها و پيشرفتهاى چشمگير در صنايع است. كشور ما در اين مدت، از نظر صنعتى و مخصوصاً بخشهاى مختلفِ صنايع نظامى مانند مهمّاتسازى، قطعهسازى و ريختهگرى، پيشرفتِ فراوان كرده است.
ارتش، سپاه و جهاد سازندگى و نهادهاى ديگر، در زمينه نظامى، تلاشِ فراوان كردهاند.
امروز در جنگ و جبههها، ما مقدار زيادى از سلاحها و مهمّاتِ ساختِ كشور خودمان استفاده مىكنيم. در وضعيت كنونىِ دنيا و محاصرهاى كه عليه ما درست كردهاند، اگر سلاحها و مهمّاتْ ساختِ خودمان نبود، مشكلات فراوانى داشتيم و معلوم نبود كه تكليف جنگ چه مىشد؟
دهمين دستاورد پيروزى انقلاب، تجربيات فراوان در فنون نظامى و جنگ است. در رژيم سابق، ما ارتش و نيروهاى نظامى داشتيم؛ اما ارتش ما چه سابقه جنگى و چه فتوحات نظامى داشت؟ ارتش ما در كدام جنگْ شركت كرده بود؟
تا آنجا كه سنّ من اجازه مىدهد، دو واقعه جنگى براى ارتش ما پيش آمد. يكى، حمله متفقين به ايران بود كه ارتش ايران در آن واقعه نجنگيد و تسليم شد. حادثه نظامى ديگرى كه براى ارتش ايران پيش آمد، جنگ «ظُفار» در همين اواخر بود كه ارتش ما در آن جنگ، مقدارى به نفع انگليسىها و عليه چريكها جنگيد.
غير از اين دو واقعه نظامى، ارتش ما هيچ تجربه جنگىِ ديگرى نداشت. قبلًا ما از جنگ و ارتش و نيروى نظامى، فقط درجه و لباس و احترام نظامى را مىفهميديم؛ اما اكنون مردم ما در قالب نيروهاى سپاه و بسيج، در نيروى زمينى، نيروى هوايى، نيروى دريايى و كلاه سبزها، مثل شير در مقابل دنيا ايستادهاند.
(تكبير نمازگزاران)
ابرقدرتها با آن همه سر و صدا و هاى و هوى و بگير و ببند، به خليج فارس آمدند. آن همه سر و صدا به راه انداختند كه مىخواستند گوش فلك را كر كنند.
ابرقدرتها وارد خليج فارس شدند و در آنجا ماندند و پوسيدند. امروز دنبال راه فرار هستند و بايد عرقِ شرمندگى را از پيشانىِ خود پاك كنند كه به اندازه يك پشه هم نتوانستهاند كارى انجام دهند.
شكست ابرقدرتها در خليج فارس، نتيجه تلاش همين افراد رزمنده ما از طبقات مختلف بود. ما به خدا تكيه داشتيم اما نيروهاى ظاهرىِ ما همين رزمندگان بودند كه با قايقهاى كوچكِ خود در مقابل نيروى دريايى آمريكا ايستادند. پيروزى بزرگ مردم و رزمندگان ما در خليج فارس، چيز كوچك و كمى نيست كه