آمريكا در جنگ به نفع صدام، تلقى مىكنيم و با هر كسى كه به نفع صدام وارد جنگ شود مىجنگيم. (تكبير نمازگزاران)
اگر جنگ خليج بر پا شود، از حالا معلوم است كه فاتح و مغلوبِ اين جنگ، چه كسانى هستند؛ زيرا در يك طرف، ملتى انقلابى به عنوان دفاع شرافتمندانه مشروع از كيان خود دفاع مىكند و در مقابل، گروهى تفنگدار يا مزدور به خاطر جنگ آفرينى و تشنج آفرينى در يك گوشه دنيا وارد جنگ شده است.
هر كسى مىتواند بفهمد كه عاقبتِ كار به نفع چه كسى تمام مىشود و چه كسى در اين جنگْ پيروز مىگردد، چنانكه در جنگ زمينى هم برنده جنگ معلوم شده است.
به ما مىگفتند: به نفع شما است كه با صدام صلح كنيد. ما مىگفتيم: صلح مىكنيم، اما صلح شرافتمندانه، نه صلح تحميلى.
به آنها مىگفتيم: شما متجاوز را محكوم كنيد! دست از حمايت متجاوز برداريد و دادگاهى براى رسيدگى به جرايم جنايتكاران جنگى تشكيل دهيد تا ما صلح كنيم.
آنها شرايط ما را قبول نكردند. ما هم صلح را نپذيرفتيم. اكنون همه مىبينند كه جنگ به نفعِ چه كسى تمام شد و ما در چه وضعى هستيم.
امروز، روز «فتح 6» و «نصر 3» است.
من قبل از اينكه به نماز جمعه بيايم، براى گرفتن آخرين اخبارِ جبهه تماس گرفتم؛ گفتند: راديو اعلان كرده كه ما صد نفر اسير گرفتهايم ولى تعداد اسرا به صد و چهل نفر رسيده است. نيروهاى صدّامى دو هزار نفر هم كشته دادهاند.
تا سال گذشته، نيروهاى پارتيزانىِ ما وقتى وارد يكى از شهرهاى عراق مىشدند، يك مركز مهم را تخريب مىكردند يا آتش مىزدند و بر مىگشتند. از امسال، نيروهاى نظامىِ ما وقتى وارد شهرى مىشوند، راههاى ارتباطىِ آن شهر را مىبندند.
مراكز سازمان امنيت و ارتش و اسناد مهمّ موجود در آن شهر را از بين مىبرند و آنگاه بر مىگردند. در عمليات فتح 6 نيز همين كار را كردهاند. هشت فرسخىِ شهر، بر سر راه نيروهاى كمكىِ احتمالىِ عراقى، كمين گذاشتهاند. سپس شهر را اشغال كردند.
كارهايشان را در شهر انجام دادند. همچنين نيروهاى پارتيزانىِ ما بيست خودرو نظامى نفربر حامل نيروهاى كمكىِ عراقى را كه مىخواستند به شهر وارد شوند، همگى را به آتش كشيدند و بعد خودشان با اسناد و مدارك، باز گشتند.
الان در شمال عراق، چهار جريان از نيروهاى عراقى با صدام مىجنگند.
يك جريان، همان احزاب سابقِ بارزانىها و طالبانىها است. جريان ديگر، همان گردانهاى خفيف يا به تعبير بعضىها «جاشها» هستند. اينها نيروهايى هستند كه صدام به آنها پول و سلاح داده بود تا با ايران بجنگند. بسيارى از آنها برگشتهاند و به ايران ملحق شدهاند.
چند روز پيش، هفتصد و پنجاه نفر از آنها با سلاحهايشان به ايران پيوستند. پانزده نفر افسر و درجهدار هم كه صدام براى آموزشِ آنها فرستاده بود، با خودشان آوردند.
در عمليات «فتح 6» هم دويست نفر از آنها به همراه سلاحها و تجهيزاتشان، خودشان را تسليمِ نيروهاى ايرانى كردند.
گذشته از اين، در ميان علماى محترم شمال عراق هم يك حركت انقلاب اسلامىِ مردمى و نه حزبى، به وجود آمده است. بسيارى از آنها مسلح و مجهز شدهاند و در حال جهاد با صدام هستند. چهارمين جريان نيروهاى مبارز عراقى كه با صدام مىجنگند، حزب الله عراق است كه حتماً اسمشان را شنيدهايد.
صدام كارش به جايى رسيده است كه الان همان بمبهايى را كه خريده بود تا بر سر