(3) آگاه باشيد من شما را به جنگيدن (معاويه و تابعين او) شب و روز و
نهان و آشكار دعوت نموده گفتم پيش از آنكه آنها بجنگ شما بيايند شما به جنگشان
برويد، (4) سوگند بخدا هرگز با قومى در ميان خانه (ديار) ايشان جنگ نشده مگر آنكه
ذليل و مغلوب گشتهاند، پس شما وظيفه خود را بيكديگر حواله نموديد (هر يك از شما
توقّع داشته ديگرى به وظيفه خود عمل كند) و همديگر را خوار مىساختيد تا اينكه
(دشمن غلبه پيدا نمود و) از هر طرف اموال شما غارت گرديد و ديار شما از تصرّفتان
بيرون رفت، (5) و اين برادر غامد (سفيان ابن عوف از قبيله بنى غامد) است كه (بامر
معاويه) با سواران خود بشهر انبار (يكى از شهرهاى قديم عراق و واقع در سمت شرقّى
فرات) وارد گرديده، و حسّان ابن حسّان بكرى (والى و حاكم آنجا) را كشت و سواران
شما را از حدود آن شهر دور گردانيد، (6) و بمن خبر رسيده كه يكى از لشگريان ايشان
بر يك زن مسلمان و يك زن كافره ذميّه داخل مىشده و خلخال و دست بند و گردن بندها
و گوشوارههاى او را مىكنده، و آن زن نمىتوانسته از او ممانعت كند مگر آنكه صدا
به گريه و زارى بلند نموده از خويشان خود كمك بطلبد، (7) پس دشمنان (از اين
كارزار) با غنيمت و دارائى بسيار باز گشتند در صورتيكه بيك نفر از آنها زخمى نرسيد
و خونى از آنها ريخته نشد، (8) اگر مرد مسلمانى از شنيدن اين واقعه از حزن و اندوه
بميرد، بر او ملامت نيست، بلكه به نزد من هم به مردن سزاوار است، (9) اى بسا جاى
حيرت و شگفتى است! سوگند بخدا اجتماع ايشان (معاويه و همراهان او) بر كار نادرست
خودشان و تفرقه و اختلاف شما از كار حقّ و درست خودتان دل را مىميراند و غمّ و
اندوه را جلب مىنمايد، پس روهاى شما زشت و دلهاىتان غمين گردد هنگاميكه در آماج
تير آنها قرار گرفتهايد: (دشمن بسوى شما تير مىاندازد و شما از روى بىحميّتى و
تفرقه و اختلافى كه داريد سينه خود را هدف قرار داده خاموش نشستهايد) مال شما را
بيغما مىبرند و شما غارت نمىكنيد، و با شما جنگ ميكنند و شما جنگ نمىنمائيد، و
خداوند را معصيت ميكنند و شما راضى هستيد، (10) وقتى كه بشما در ايّام تابستان امر
كردم كه بجنگ ايشان برويد گفتيد اكنون هوا گرم است ما را مهلت ده تا سورت گرما
شكسته شود، و چون در ايّام زمستان شما را بجنگ با آنها امر كردم گفتيد در اين
روزها هوا بسيار سرد است بما مهلت ده چندان كه سرما برطرف گردد، شما كه اين همه
عذر و بهانه از جهت فرار از گرما و سرما مىآوريد پس سوگند بخدا (در ميدان جنگ) از
شمشير زودتر فرار خواهيد نمود، (11) اى نامردهايى كه آثار مردانگى در شما نيست،
واى كسانيكه عقل شما مانند عقل بچّهها و زنهاى تازه به حجله رفته است، اى كاش من
شما را نمىديدم و نمىشناختم كه سوگند بخدا نتيجه شناختن