شما پشيمانى و غمّ و اندوه مىباشد، (12) خدا شما را بكشد كه دل مرا
بسيار چركين كرده سينهام را از خشم آكنديد، و در هر نفس پى در پى غمّ و اندوه بمن
خورانديد، (13) و بسبب نافرمانى و بى اعتنائى بمن رأى و تدبيرم را فاسد و تباه
ساختيد تا اينكه قريش گفتند پسر ابى طالب مرد دليرى است، و ليكن علم جنگ كردن
ندارد، خدا پدرانشان را بيامرزد! (كه در گفتار خود فكر و تأمّل نكردند) آيا هيچيك
از آنان ممارست و جدّيت مرا در جنگ داشته و پيش قدمى و ايستادگى او بيشتر از من
بوده؟ (14) هنوز بسنّ بيست سالگى نرسيده بودم كه آماده جنگ گرديدم و اكنون زياده
از شصت سال از عمرم مىگذرد (كه هميشه رأى و تدبير من در جنگها صائب بوده) و ليكن
رأى تدبير ندارد كسيكه فرمانش را نمىبرند و پيروى از احكامش نمىنمايند.