یورش آوردند، ولی مسلمانان با مقاومت سرسختانه یهود، در بیرون قلعه رو به رو شدند. از این رو، سربازان دلیر اسلام با جانبازی و فداکاری و دادن تلفات سنگین- که سیرهنویس بزرگ اسلام «ابن هشام» آنها را در ستون مخصوص گرد آورده است- نتوانستند پیروز شوند و بیش از ده روز با جنگآوران یهود، دست و پنجه نرم کرده و هر روز بدون نتیجه به لشکرگاه بازمیگشتند. در یکی از روزها، «ابی بکر» مأمور فتح شد و با پرچم سفید تا لب دژ آمد. مسلمانان نیز به فرماندهی او حرکت کردند، ولی پس از مدتی بدون نتیجه بازگشتند و فرمانده و سپاه، هر کدام گناه را به گردن یک دیگر انداخته و همدیگر را به فرار متهم کردند. روز دیگر فرماندهی لشکر به عهده «عمر» واگذار شد. او نیز داستان دوست خود را تکرار کرد و بنا به نقل طبری، [1] پس از بازگشت از صحنه نبرد، با توصیف دلاوری و شجاعت فوق العاده رئیس دژ «مرحب» یاران پیامبر را مرعوب میساخت. این وضع، پیامبر و سرداران اسلام را سخت ناراحت کرده بود؛ در این لحظه پیامبر، افسران و دلاوران ارتش را گرد آورد و جمله ارزنده زیر را- که در صفحههای تاریخ ضبط است- فرمود: لأعطینّ الرایة غدا رجلا یحبّ اللّه و رسوله و یحبّه اللّه و رسوله، یفتح اللّه علی یدیه، لیس بفرّار؛ [2] این پرچم را فردا به دست کسی میدهم که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر او را دوست میدارند و خداوند این دژ را به دست او میگشاید. او مردی است که هرگز پشت به دشمن نکرده و از صحنه نبرد فرار نمیکند. بنا به نقل طبرسی و حلبی چنین فرمود: کرّار غیر فرّار، یعنی به سوی دشمن حمله [1]. تاریخ طبری، ج 2، ص 300. [2]. مجمع البیان، ج 9، ص 120؛ سیره حلبی، ج 2، ص 37 و سیره ابن هشام، ج 3، ص 334.