هیچ کس مانند آن حضرت در «احد» ثبات قدم نداشته است. 2. ابو دجانه: وی پس از امیر مؤمنان، دومین افسری است که از حریم پیامبر اکرم دفاع کرد؛ به گونهای که خود را سپر پیامبر قرار داد، تیرها بر پشت او مینشست و او بدین طریق از وجود پیامبر حراست میکرد. مرحوم سپهر، در ناسخ التواریخ، جملهای درباره ابو دجانه دارد که ما مدرک آن را به دست نیاوردیم. وی مینویسد: [1] هنگامی که پیامبر و علی در محاصره مشرکان قرار گرفتند، چشم پیامبر به «ابو دجانه» افتاد و فرمود: ابو دجانه! من بیعت خود را از تو برداشتم، اما علی از من و من از اویم ابو دجانه زار زار گریه کرد و گفت: به کجا روم! به جانب همسرم روم که خواهد مرد. به خانهام روم که خراب خواهد شد. به سوی ثروت و مال خود بروم که نابود خواهد شد. از اجل بگریزم که خواهد رسید. وقتی چشم پیامبر به قطرههای اشکی که از دیدگان «ابو دجانه» میریخت، افتاد، اجازه مبارزه داد و او با علی علیه السّلام، وجود پیامبر را از حملههای سرسختانه قریش حفظ کردند. در کتابهای تاریخ، نام افراد دیگری از قبیل: «عاصم بن ثابت»، «سهل بن حنیف»، «طلحة بن عبید اللّه» و ... به چشم میخورد تا جایی که برخی تعداد ثابتقدمان را به 36 نفر رسانیدهاند. به هر حال، آنچه از نظر تاریخ قطعی است، همان پایداری امیر مؤمنان و ابو دجانه و حمزه و بانویی به نام امّ عامر است و ثبات غیر این چهار نفر، مظنون و برخی از اصل مشکوک است. 3. حمزة بن عبد المطلب: حمزه، عموی پیامبر اسلام از شجاعان عرب و از افسران به نام اسلام بود. او کسی بود که اصرار داشت که ارتش اسلام در بیرون مدینه با قریش [1]. ناسخ التواریخ، ج 1، ص 357.