پیمان با قبیله «بنی ضمره» تا محلی به نام «أبواء» آمد، ولی با کاروان قریش روبهرو نشد و با قبیله مذکور پیمان بست. 5. در ماه ربیع الاول سال دوم، «سائب بن عثمان» یا «سعد معاذ» را در مدینه جانشین خود قرار داد و با دویست نفر برای تعقیب کاروان قریش تا «بواط» [1] آمد، امّا به کاروانی که «امیة بن خلف» با صد نفر آن را سرپرستی میکرد، دست نیافت و به سوی مدینه بازگشت. 6. در نیمه جمادی الاولی سال دوم، گزارش رسید که کاروان قریش به سرپرستی «ابو سفیان» از مکّه به شام میرود. پیامبر با دستهای تا «ذات العشیره» رفت و «ابو سلمه» را جانشین خود قرار داد و تا نقطهای به نام «عشیره» رفت و تا اوایل ماه «جمادی الآخر»، در آنجا در انتظار کاروان توقف کرد، ولی به کاروان دست نیافت. در جریان این اقامت، با قبیله «بنی مدلج» پیمانی بست که صورت پیمان در کتابهای تاریخ موجود است. [2] ابن اثیر [3] میگوید: در نقطهای که پیامبر و یارانش فرود آمده بودند، روزی پیامبر بالین علی و عمار آمد، در حالی که آنها خوابیده بودند پیامبر آنان را از خواب بیدار کرد، در این لحظه دید که خاکهای نرمی بر سر و صورت علی علیه السّلام نشسته است. رو به وی کرد و فرمود: مالک یا أبا تراب؛ چه شده به تو ای آغشته به خاک. از آن روز علی در میان مسلمانان به ابو تراب معروف گردید. سپس رو به هر دو کرد و گفت: آیا میخواهید شقیترین مردم روی زمین را معرفی کنم؟ عرض کردند: بلی یا رسول الله. فرمود: شقیترین مردم روی زمین دو نفرند: یکی کسی که ناقه صالح را پی کرد، دوم کسی که [1]. بواط کوهی است در ناحیه «رضوی»، و با مدینه حدود نود کیلومتر فاصله دارد. [2]. تاریخ الخمیس، ج 1، ص 363. [3]. الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 112 و مستدرک حاکم، ج 3، ص 140- 141.