responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ابدیت نویسنده : سبحانی تبریزی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 442

با عمار چه کار دارید، «عمار» آنان را به بهشت دعوت می‌کند و آنان او را به دوزخ.
عمار یاسر، جوان نیرومند اسلام چند قطعه سنگ را روی هم جمع کرده و برای ساختمان مسجد حمل می‌کرد. گروهی از سادگی و اخلاص وی سوء استفاده کرده، بیش از مقدار تحمل وی، سنگ بر او حمل می‌کردند. وی می‌گفت: من یکی از سنگ‌ها را برای خود و دیگری را به نیت پیامبر حمل کنم.
روزی پیامبر او را زیر بار گران، در حالی که سه قطعه سنگ بر او حمل کرده بودند، دید. عمار سخن به گله گشود و گفت: اصحاب شما سوء قصد به من دارند و خواهان قتل و مرگ من هستند، آنان سنگ‌ها را یک یک می‌آورند، ولی سه تا سه تا بر دوش من حمل می‌کنند. پیامبر دست او را گرفت، گرد و غباری که بر پشت او بود، پاک کرد و این جمله تاریخی را گفت:
آنان قاتل شما نیستند، تو را گروه ستمگر خواهند کشت، در حالی که تو آنان را به سوی حق و حقیقت دعوت می‌کنی. [1]
این خبر غیبی یکی از دلایل نبوّت و راست‌گویی پیامبر است و آنچنان که گزارش داده بود اتفاق افتاد، زیرا سرانجام عمار در نود سالگی در جنگ «صفین» در رکاب امیر مؤمنان به دست هواداران «معاویه» کشته شد. این خبر غیبی در حال حیات عمار اثر عجیبی بر جای گذارده بود و مسلمانان پس از این جریان، عمار را محور حق دانسته و حقانیت هر صنفی را با پیوستن او تشخیص می‌دادند.
وقتی عمار در میدان جنگ کشته شد، ولوله عجیبی در صف شامیان افتاد. کسانی که با تبلیغات زهرآگین معاویه و عمرو عاص، در حقانیت علی به شک افتاده بودند آگاه شدند. «هزیمة بن ثابت» انصاری که همراه امیر مؤمنان رفته بود، ولی در اقدام به جنگ مردّد بود، پس از کشته شدن عمار شمشیر کشید و به شامیان حمله کرد. [2]
ذو الکلاع حمیری با بیست هزار تن که همگی اهل قبیله وی بودند به جنگ علی


[1]. سیره حلبی، ج 2، ص 76 و 77.
[2]. مستدرک حاکم، ج 3، ص 385؛ وقعه صفین، ابن مزاحم.
نام کتاب : فروغ ابدیت نویسنده : سبحانی تبریزی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 442
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست