فرمود: برو سنگ دیگری بیاور. [1] از این طریق گوشهای از برنامه عالی خود را نشان داد که من مرد عملم نه لفظ، مرد کردارم نه گفتار، در این هنگام یکی از مسلمانان این شعر را خواند: لئن قعدنا و النبیّ یعملفذاک منّا العمل المضلّل هرگاه ما بنشینیم و پیامبر کار کند، چنین کاری برای ما موجب ضلال و گمراهی است. پیامبر و مسلمانان موقع کار این جملهها را میخواندند: لا عیش إلّا عیش الآخرة اللّهم ارحم الأنصار و المهاجرة؛ زندگی حقیقی همان زندگی آخرت است، پروردگارا بر انصار و مهاجر ترحم بفرما. «عثمان بن عفان» از کسانی بود که به نظافت لباس و دوری از گرد و غبار علاقه خاصی داشت. هنگام ساختن مسجد برای حفظ تمیزی لباس، تن به کار نمیداد. «عمار یاسر» اشعاری را که از علی آموخته بود و مفاد آن انتقاد از کسانی بود که تن به کار نمیدادند و از گرد و غبار دوری میجستند، به عنوان انتقاد از کار «عثمان» خواند: لا یستوی من یعمر المساجدیدأب فیها قائما و قاعدا و من یری عن الغبار حائدا [2] - هرگز کسی که مساجد را تعمیر میکند و به طور مدام ایستاده و نشسته در آبادی آن میکوشد، با کسی که از گرد و غبار فاصله میگیرد و حاضر نیست که در راه بنای مسجد لباسهایش از گرد و غبارآلوده گردد، برابر نیست. مفاد این اشعار، عثمان را ناراحت کرد. وی عصایی در دست داشت و گفت: میبینی با این عصا، چگونه بر بینی تو نشانه میروم. پیامبر از جریان آگاه شد و فرمود: [1]. اذهب فاحمل غیره. [2]. سیره ابن هشام، ج 1، ص 496 و تاریخ الخمیس، ج 1، ص 345 و سیره حلبی، ج 2، ص 76. با اینکه «ابن اسحاق» صراحتا نام «عثمان بن عفان» را برده است ولی ابن هشام که به تلخیص آن پرداخته از ذکر نام آن خودداری کرده است، مؤلف المواهب اللدنیة میگوید مقصود عثمان بن مظعون است.