آمده بود و تکیهگاه عمده معاویه همین مرد بود و او تا از همکاری ذو الکلاع اطمینان نیافت، تصمیم به جنگ نگرفت. این سردار فریب خورده، همین که شنید عمار یاسر همراه علی است سخت تکان خورد. مبلّغان دستگاه معاویه، خواستند مطلب را بر او مشتبه سازند، گفتند: عمار کجا، صفین کجا؟ عراقیان از ساختن این دروغها باکی ندارند. ذو الکلاع، متقاعد نشد رو به عمرو عاص کرد و گفت: آیا پیامبر چنین جملهای در حق عمار گفته است؟ فرزند عاص گفت: آری فرموده است، ولی هرگز عمار در سپاه علی نیست. وی گفت: من باید خودم شخصا تحقیق کنم. سپس عدهای را مأمور کرد تا در این باره تحقیقاتی بکنند. در این لحظات حساس معاویه و عمرو عاص دیدند که اگر او از وجود عمار در سپاه علی علیه السّلام و یا از شهادت وی در رکاب علی آگاه شود، ممکن است شکافی در سپاه شام به وجود آید؛ از این نظر، سردار نامدار شامی به طریق مرموزی کشته شد. شهرت این حدیث، میان محدثان عامه و خاصه، ما را از ارائه مدارک آن بینیاز ساخته است. احمد بن حنبل نقل میکند: [1] هنگامی که عمار در صفین کشته شد، «عمرو بن حزم» پیش «عمرو عاص» آمد و گفت: عمار کشته شد و پیامبر در حق وی فرموده است: تقتله الفئة الباغیة؛ گروه ستمگر او را میکشند. عمرو عاص نالهای کرد و آیه إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ را خواند و مطلب را با معاویه در میان گذاشت معاویه گفت مگر قاتل عمار ماییم، بلکه او را علی و یارانش کشتهاند که او را همراه خود آوردند و برابر شمشیرهای ما قرار دادند. ولی ناگفته پیداست که این توجیه و تأویل باطل که فرزند ابی سفیان به منظور تخدیر اعصاب سربازان شام پیش کشید، هرگز مورد قبول عدالت خانه خدا نیست و هر عاقل و خردمندی میداند که این سخن سر تا پا بیاساس است. این همان «اجتهاد» [1]. مسند ابن حنبل، ج 4، ص 198.